ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

keep Talking

For millions of years mankind lived just like the animals" Then something happened wich unleashed the power of our imagination We learned to talk" Pink floyd/keep talking و شنبه مرا امتحانی ست میانترم،به نام مقدمات زبانشناسی.ما یاد میگیریم که زبان چیست،زبان بدوی بودنمان تا الان را ریز به ریز تحلیل می کنیم.اما صحبت کردن را هنوز یاد نگرفته ایم.هنوز مثل بدوی ها ت پ ف خ می کنیم.میخواهیم بنویسیم سلام.می نویسیم: س. می خواهیم بنویسیم به دوستم گفتم...می نویسیم: ب ش گفتم... می خواهیم بنویسیم که رفته بودم،می نویسیم:ک رفته بودم.چگونه بخوانیم همدیگر را که سر آخر به فهم یکدیگر برسیم؟! ولش کن.جاست یو تاک تو می!دتس ایناف...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

نقص و نقاصی

دارم رویای تبت فریبا وفی را برای کار کلاسی ادبیات معاصرم می خوانم.دیشب دیدم که نوشته بود:"بعضی وقت ها،نقص آدم ها را قشنگ تر می کند."به همین مناسبت باید گفت که چهار شبانه روز نقاصی هایمان تماشایی بود.من که خودم به شخصه تکه ای کوچک از آهک شده بودم در مایعِ چندشی چون زرده ی تخم مرغ.خیلی قشنگ،خود تبدیل به ماده ای حاد شده بودم.و حادثه های کلامی و روانی همین جور مشت مشت الحاق می شدند به بدنه.یک شب دیدم که نیستم.از بیخِ بیخ نبودم.و تا خودِ صبح احساس کردم صرفا یک قالب ام برای برجسته سازیِ یک حضورِ بیخود.فقط یک تخت خواب بود و یک قالب.همه چیز داشت بُرده میشد.ویرانگی هایم را چونان فیلم های ساده ی کیارستمی میدیدم.و با چشمانی باز شاهد کابوسی زنده.اما اکنون انگشت هایم را می بینم که باز هم در تکاپو اند.باز هم روزمرگی آغاز کرده اند.چه چیز آنها را اینطور نگاه داشته؟یک پایان.یک پایان خوشِ قصه وار.یک ادامه ی پر حلاوت.آخر ادبیات خوانده ایم ما.زیستن آموخته ایم.و حقیقت اینست که نقص هایمان قشنگ ترمان کرده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

پس از حصیر

دیری نپایید که سپیده ی صبح بر من چونان خامه ای وانیلی نمایان شد. شب،شناور در میان جوارح تو. به رنگ نباتی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا