دیروز...رفتیم خانه ی مامان بزرگ و بابا بزرگمان... مامان بزرگ:من تا شنیدم این بچه قبول شده از خوشحالی تا صبح خواب نرفتم...!!! بابابزرگ:ولی من تا شنیدم بچه قبول شده تا صبح رااااحت خوابیدم...!!!!