این خیارای قلمی و ریز و کوچول موچولو هستن که مامان من میخره میاره خونه با گوجه محلی؟دیدین؟ اینا وقتی پیرو میشن چروک میشن قوز میشن رنگشون تیره میشه از کار افتاده میشن کتکی میشن و در شرفِ مرگن،خیلی خوشمزه میشن!!! من خیلی این خیارای پیرو دوست دارم بخورم اونم با چی؟! با پوست!!! بعد یکیشونو خوردم سرفم گرفت مامانم اومده میگه:واسه چی داشتی سرفه میزدی؟! اول حضور ذهن نداشتم بعد کم کم یه چیزی خورد تو مخم یه چیزی شبیه دسته ی کتاب!! بعد یهو یادم اومد واسه اون خیاره بوده گفتم:یه خیاری خوردم پرید تو گلوم سرفه زدم.... در همون حینم دستامو برده بودم بالا به صورت کش و قوسی،از همینایی که آدمیزاد بعد از کار مداوم با کامپیوتر انجام میده بعد یهو دیدم مامانم داره بدو بدو انگاری من دارم الان خفه میشم و خون داره از چشام میزنه بیرون اومد چِنگِ مارو گرفت آورد پایین چهار بار زد پشت کمرمون تا خوب شیم!! من خندیدم مامانمم خندید!!! حالا الان من خودم به شخصه دنبال نکته ام و میدونم شما!!! دوست عزیز هم مثل من دنبال یه نکته هستید!! اما باید به عرضتون برسونم که!! اینجا هیچ نکته ای در کار نیست!!! و الان یه خاطره ای از استاد رزمی یادمون اومد که میخوایم براتون تعریف کنیم!!! آقا این استان کرمانیا،به خیار،میگن خیار سبز،بعد با استنادِ به این نکته!! ما خاطره مان را آقاز میکنیم!!! استاد رزمی مدتی از معلمیِ خود را در استانِ تهران گذراندند به همراهِ برادرشان،شاید این قضیه بر میگردد به سالیانِ پیش!!! بعد!!یک روز استاد رزمی تشریف میبرند میوه فروشی به آقای فروشنده که تهرانی بوده اند می فرمایند:آقا ۱ کیلو از این خیار سبزا به ما بده،بعد آقای فروشنده،برمیگردند و به آقای رزمی میگویند:مگه رنگای دیگشم هست؟! بعد این را یک روز برایمان تعریف کردند و یادم است چقدر خندیدیم ۵ نفری!!! فکر میکنم شب هم بود!! یعنی کلاسمان شبانه برگزار شد!!! بله این بود دیگر!! همین دیگه.... برچپس ها:خیار،خیار سبز،خیار مشکی،خیار صورتی،خیار بادمجونی،خیار قلب قلبی،خیار کله کدویی،خیار تیز،خیار ریز،خیار اندامی،خیار بدنسازی،خیار گلبه ای،خیار کاکائویی،خیار محلی،خیار فله ای