ای کاش این درد و دل های دخترانه جوری طراحی میشد که بتوانی راحت...
دستت را زیرِ چانه ات بگذاری و فقط گوش بدهی.....
او حرف بزند و تو تجسم کنی...بدون اینکه حتی نگاهت را به نگاهش بدوزی.....
او خودش را بریزد وسط و تو خرده شیشه هایش را زیر چشمی تماشا کنی.....
او فریاد و تو سکوت....
تو سکوت و او فریاد.....
....
آخر سر هم بلند شوی...گرد و غبارهای مانتویت را بتکانی...
کیفت را بندازی روی شانه ات...
راهت را بکشی و بروی...
۹۱/۰۲/۰۱
۰
۰
مینا