گاهی اوقات باید لحظه ات را نقاشی کنی....
به خصوص در وقت تنهایی....یا حتی در اوجِ خستگی و کوفتگی....
با یک آهنگ...میتوانی رنگ بزنی به لحظه ات...
گاهی این آهنگ ها برایم آبی می شوند روی آتش...
خوشم می آید وقتی این کار شرایط خاص خودش را می طلبد....
در خفا باید گوش کرد...
در خلوت خودت با خدا و ارواحِ دور و برت....
هندزفری را توی گوشت جا دهی و یک آهنگِ ناب را به روحت تزریق کنی....
آهنگ های آشکار و هردمبیل را دوست ندارم...
آهنگ هایی که توی کلاس از توی یک گوشیِ نا معلوم به صدا در می آید آن هم با صدای که؟!
مجید خراط ها....!!!
یا آهنگ هایی که وقتی در خیابان راه میروی صدایش به گوش می رسد....
این طور آهنگ ها را دوست ندارم...هرچه قدر هم که میخواهد قشنگ باشد....
آهنگِ آدم....یک چیزِ شخصی است...
نباید با هرکسی شریکش شد...
با آدم هایی که در خیابان راه میروند و از کنارت عبور میکنند نباید در میانش گذاشت...
برای تفریح خوب است...برای هیجانی کردن یک محفل دوستانه آن هم وقتی که همه با همیم....
من باشم و تو باشی و او باشد و دیگرانی نباشند....
یک آهنگ که با روحیات همه مان سازگار باشد...
یک آهنگ که یک خاطره را به یادمان بیاورد...
یک حضور...
یک لبخند...
گاهی هم خاطره ای تلخ...
پ.ن:یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند...طلب آهنگِ علی پیشتاز ز هر بی سر و پایی نکنیم....
۹۱/۰۲/۰۴
۰
۰
مینا