در راه بازگشت به شهر موهایم را از ته ماشین کردم. دلم می خواست چیزی از وجودم را بِکَنم بریزم دور.یک جور انتقامِ آیینی.ما زن ها رسم خوبی داریم.زمانه که سخت می گیرد،شروع می کنیم به کوتاه کردن.ناخن ها،موها،حرف ها،رابطه ها.
خاطرات خانه ییلاقی - ویرجینیا وولف
۹۱/۰۶/۰۴
۰
۰
مینا