یه جا نوشته بود: دقت کردین وقتی یه چیزی رو کپی می کنین تا وقتی یه جا پیستش نکردین حس می کنین یه چیزی تو موس سنگینی می کنه؟! حالا شده حکایت این روزای ما؛ وقتی دیر به کلاس می رسیم حس می کنیم یک چیزی توی خودکارمان سنگینی می کند؛یک جورهایی مدام برآنیم تا دینمان را به کلاس ادا کنیم!! برای همین دچار پریشان حالی می شویم که چرا زودتر نرسیدیم و تا این موقع داشته ایم چه گورمان را می کنده ایم؟! باری؛از وقتی که ما تاکسیِ شخصیِ نازنین را؛که راننده اش خانم رمضانی باشد را گرفته ایم،هم برنامه ی ما دچار خلل شده هم نازنین. نمی دانیم شاید هم این احساسِ عذاب وجدان بر میگردد به مرض"خود مزاحم پنداری"مان که اخیرا به آن مبتلا گشته ایم...!! به این معنی که به مجرد اینکه می خواهیم برای کسی پیامک ارسال کنیم خیال برمان می دارد که نکند طرف خواب باشد؟! یا دستش بند باشد؟! یا مزاحمش شویم و چه و چه و چه...و آخرش هم پیامک را ارسال نمی کنیم!! بعد هم پشیمان می شویم!! بگذریم...برگردیم به موضوعِ تاکسی شخصی: آخر تا وقتی که یک ماشین مال من باشد من زودتر می رسم تا اینکه همان ماشین بخواهد سر راه هزار تا مسافر را هم سوار کند!!! گرچه؛مدرسه رفتنِ پسرِ دبیرستانیِ استادمان هم در این امرِ دیر رسیدن کم دخیل نیست. یک بچه استاد زده کار دو تا دانشجو را خراب کرده و نمی گذارد این دو دانشجو سرِ وقت سر کلاس هایشان حاضر شوند...!!  طفلی بچه استاد... طفلی نازنین... طفلی من... طفلی خانم رمضانی... ولی ببینید یک استاد و بچه اش چه خلل ها که وارد نمی کنند در نظامِ طبیعیِ زندگیِ ما دانشجوها!! بابا جانِ همین بچه استاد؛همان استادیست که چهارشنبه ی آن هفته ما را بیخود و بی جهت تا در کلاس کشاند و برگرداند و به قول بچه آ گفتنی ما را "کاشت". باباجانِ همین بچه استاد؛همان استادیست که به ما گفت:شوماها که نمی تونید به مملکت خدمت کنین لااقل خیانت نکنین!! و به قول بچه آ گفتنی:قشنگ ما رو شست پهن کرد رو بند رختی!! یا به قول دختر عمه جانمان:کوفتمون رو زمین خودِ تریلی ام از رومون رد شد!! بابا جانِ همین بچه استاد؛همان استادیست که ما چهارشنبه ها فقط یک کلاس با وی داریم آن هم ساعت هشت صبح!! یعنی اگر استادمان کلاسش را جا به جا می کرد؛ما می توانستیم سه شنبه به خانه بیاییم و به جای دو روزِ ناقابل؛سه روز در خانه و کاشانه مان جای گیر شویم...!! امّا چه کنیم که هرچه استاد سرسخت و جدی  در این دانشکده هست؛باید دقیقا روز چهارشنبه با ما کلاس داشته باشد!! هم اکنون نیز دلمان نمی خواهد ثانیه ها کند رد شوند...