با توجه به جهانِ کوچکم که میل و رغبتِ شدیدی به تنوعات دنیوی دارد و هر لحظه به یک چیز خوش اشتها می گرددُ از این شاخه به آن شاخه می پردُ جسته گریخته از هر جامی جرعه ای می نوشدُ بی رحمانه به گوشه ای پرتش می کند ؛ اما در یک چیز سیری ناپذیر است و مقدمش را هروقت که بیاید گرامی می دارد آن هم چیزی نیست جز یک آهنگِ نابِ بکر..!! یک صدایی که "مثل خاطرات بد کردار تو سرم مثل بوق ممتد" شود!!! یا یک صدایی که در خلوتم بتوانم بهش بگویم:"تو سرم مثل پنکه می چرخی دم بکش رو اجاق چشم من"...
۹۱/۱۲/۱۱
۰
۰
مینا