مگر می شود بدونِ نون مرباییُ باقالی پلوُ نقاشی های رنگ و وارنگِ خواهر کوچولوُ فصلنامه ی فرهنگ مردمُ فیلم های زامبیُ مودمِ خاکستریِ پنج چشمُ آهنگ های "despina vandi" ُجواب ندانِ اس م اس های دوستانُ شیر عسلُ دیدار هر روزه با کبریت و صدای FisSsSsS اش را که می زنم در آبُ دانلود نرم افزارهای حرفِ مفتُ آنیستال کردنِ همه ی آن نرم افزارهای حرفِ مفتُ احساسِ خالی بودنِ جای تم های فانتزی، اسمِ این روزها را گذاشت تابستان؟!
مگر می شود بدونِ ترشی های خوشمزه ی مامان بزرگُ موهای ژولیده ی بابابزرگِ خواب آلودُ بخاریِ مهربانِ بغل دیوارُ آهنگ های گروه "within temptation" و طعمِ گسِ بارونُ صدای اقامه گفتنِ بابابزرگ در اوانِ بامدادُ دلتنگی های آزاردهنده ولی خوش هیکلُ جوک های درجه یکِ خاله مانداناُ شنیدنِ صدای زنگ خانهُ آمدن پسر عمو های بازیگوشُ کلاه و شال های انبوهِ تقدیمی از طرفِ مامانُ درد گرفتنِ دست های بابا از شدت سرماُ نقاشی کشیدن های خواهر کوچولو روی بخار شیشه ی ماشینُ بوت های خوشگلُ بلال های ریزُ مسما های مامان بزرگُ پتوهای نرم و سرمای استخوان سوزِ دانشگاهِ یخیُ منِِ برفی،اسم آن روزها را گذاشت زمستان؟!
۹۲/۰۳/۲۲
۰
۰
مینا