مرا از آب نگیرید
هنوز از تازگیِ موهایم
چند دهه بیش نگذشته است
هنوز این ماهی کوچک میان نبض من
دارد تکان تکان می خورد...
و زمان کم کم پتکش را بر سرت می کوبد که باید از پیله بیرون آیی و در ورژن شاعرانه ترش:وقتِ پروانه شدن است!!!
بیست سال در هویتِ یک کرمِ ابریشمِ موزی در یک چارچوبِ مشخص شده از طرفِ خودم بر سلکِ کرمکی زندگی ای گذراندم...هر از گاهی هم از روی شیطنتِ همراه با زبلی اندک سری گرداندم سمتِ پنجره ی جهانِ بیرون...با کرمِ ضد آفتاب البته!
نه شکل و شمایلِ درست حسابی ای داشتم و نه روحِ پیوند خورده با چیزِ به درد بخوری...
تنها می خزیدمُ پیش می رفتم و روزها را با یک مشت برگِ ریش ریش شده سپری می کردم...
مدتی گیتار زدم اما لازمه ی گیتار زدن از این به وادی به وادیِ دیگر رفتن نیستُ جابه جاییِ وادی ها اساسا در ذاتِ من ریشه دوانده...
هنوز 8 سال از کرمِ ابریشم شدنم نگذشته بود که یک کرمِ ابریشمِ کوچک دیگر در همسایگی من به دنیا آمد...نامش را "مینو" گذاشته بودند.او هنوز هم همان کرم ابریشم است و روی سردر پیله اش نوشته :hello و رنگ آمیزی اش کرده...
شبی که مینو به دنیا آمده بود اولین شبی بود که من طلوعِ خورشید را دیدم.و بعد از آن شب،آن فرّ میترایی باعث شد تا بازم هم طلوع خورشید را ببینم با این تفاوت که در آبانِ سال 1379 خبری از سردردِ کورکننده ی صبحگاهی نبود ولی در سال های بعد از آن ، آن سردرد ها هم شروع شد...
کم کم دست و پا در آوردم،مژه هایم رشد کردند،دست هایم شکلِ متناسبی به خود گرفتند،شدم 47 کیلو...بعدش هم یاد گرفتم رژ بزنم و تل های رنگی رنگی به موهایم بزنم و جیلینگ جیلینگ النگوی مجعد طلا بر دست هایم آویزان کنم...
پریروز رفتم رای دادم و اولین مُهرِِ ارغوانیِ مِهر بر شناسنامه ام نقش بست...
و در نهایت،
امروز بیست ساله شدم و سرم درد می کند،تمام بدنم درد می کند،از پیله بیرون آمدن سخت است...پروانه شدن درد دارد.پروانه ای که "هنوز یک ماهی کوچک میان نبضش دارد تکان تکان می خورد"
Fin
+ اثر از :استاد بهاء الدین محمدی راد
+ شعر از:استاد نرگس باقری
+ فرآیند بیست ساله شدن از:عمر من
۹۲/۰۳/۲۶
۰
۰
مینا