چندیست همین جور چپُ راست به صورت گلوله ای نشانه هایی از دوستان و یاران قدیمی به واسطه ی قوی ترین شبکه ی اجتماعی در عصر حاضر به سمتمان رهسپار می شوندُ عین بازی های جور چین به لیستِ دوست های نداشته مان(!) اضافه می شوند! دوست هایی که هیچ وقت کنارمان نبودندُ یکهو به فاصله ی سی ثانیه افتادند توی کاسه مان...!!
آدم یک جوری می شود،بعد از گذشت سال های متمادی،یکهو رفیق شفیقت از گوشه ی مانیتورِ کامپیوترت سر خم کند توی صورتت و بگوید:چطططططوری؟؟؟؟؟
تا میایی دستُ پایت را جمع کنی یک مشت عکسِ بزک دوزک شده می ریزند توی مردمک چشم هایت.خودش کلی وقت می برد تا از بین آن همه آدمِ جوروا جور رفیقِ قدیمیِ دوران راهنمایی ات را پیدا کنی!! همانی که بود!! نه همانی که هست!!
دوستان و یارانِ دشتُ سبزه زارمان اکنون به صورتِ کاملا طنازانه ای رنگُ وارنگ شده اند.از آن حالتِ سیاهُ سفیدی که در ذهن داشتیم در آمده اندُ فقط کم مانده یک عکس از خودشان بگذارند که ناخدا گشته اند و دارند کشتی می رانند!!! یا سوار دلفین شده اند و دارند آموزشش می دهند!!!! خلاقیت هایشان گاهی آدم را به وجد می آورد...
این تکنولوژی ها زمان را درسته قورت می دهند.وقت برای هضم آنچه گذشت را به آدم نمی دهند. دارند یک کاری می کنند وقتی ساعت 3 نصفه شب با بیژامه نشسته ای و داری خرت خرت هویج می خوریُ با خیالِ آسوده آهنگ امیلی پولن گوش می کنی ناگهان موجودکی از عمقِ تاریکی تمام هستُ نیستت را بیاورد بیندازد جلویت!!!!
حقیقت باید به تدریج چشم ها را خیره کند
وگرنه همگان کور می شوند.
((امیلی دیکنسون))
۹۲/۰۵/۱۶
۰
۰
مینا