و ما را نواختندُ موزون گشتیم به نوای ایشان.
واله شدیم.
سیاهیان را خاکستری پنداشتیمُ خاکستریان را سپید.
نان قوتی را به قدر سد جوع،پیچیده بودندُ گذاشته بودند توی کوله ی دلمان،راهی مان کرده بودند سمتِ طریق.شوریده احوالُ دیوانه رفتار.
طفل.
بی زاویهُ زنده روزُ فراخ دل.
سپس با یک سیلی برمان گرداندند به حالت روزهای بی انعطافُ کرختِ اول های هر ترم.
کج و معوجُ پوسیده.
۹۲/۱۱/۱۸
۰
۰
مینا