یکی از خوبی های غارنشینی خونواده ی ما اینه که،اگر بخوایم بریم مسافرت نباید از کسی خداحافظی کنیم که هم خودمون ناراحت شیم هم اونا،اگرم رفتیم مسافرت برگشتیم و از اونجا ویروس گرفتیم آوردیم،خیالمون راحته که کسی قرار نیس بیاد دورمون و ازمون ویروسه رو بگیره.اگرم بخوایم خونه مونو جا به جا کنیم قرار نیس در و همسایه بفهمن و پشت سرمون اشک بریزن،مام قرار نیست اشک بریزیم که داریم میریم یه جای دیگه یه زندگی جدید رو شروع کنیم! می تونیم هروقت دلمون خواست تولدا و جشنامونو خصوصی یا عمومی بگیریم چون اساسا دوست و فامیل ثابتی نداریم که بخوایم گیر کنیم دلمون میخواد امشب رو با کدوم یک از گروهای اجتماعی مون بگذرونیم.غار نشینیم ما،غدامونو می خوریم میریم می گیریم می خوابیم.هروقت خواستیم میریم! هر وقت ام خواستیم می مونیم! دلمون خواست کنکور ارشد میدیم! دلمون نخواست کنکور ارشد نمیدیم! اندازه ی خودمون غذا درست می کنیم و می خوریم.هر وقت ام خواستیم خودمون میریم بیرون.منم یه تیکه گیاه غار نشین ام.خوبه که دور ام دیواره،خوبه که وحش ام حتی! خوبه که اوج آموختنم چیزاییه که حس می کنم،چیزایی که از طبیعت جذب می کنم.خوبه که کسی رو نمی شناسم بیاد بشینه جلو روم از عقایدش بگه و من همونا رو حاضر آماده بذارم تو حافظه م و هرجا میرم همونا رو بگم.خودم شکل میدم عقایدمو.هرچند مسخره و کج و کوله عین ماموتای عصر یخی.حتی زشت حتی رو به انقراض! انقد نگین زندگی اجتماعی زندگی اجتماعی! زندگی فردی ام هست! حالا شما هی بگو اجتماع اجتماع! منم هی باس بگم بابا اجتماع همون فرد فردان که الان شدن اجتماع! اول فرده فرد!!!!