کلا آدم باید همیشه سرگرم باشه...اعتقاد بنده بر اینه که بیکاری،آدمی را به جاهایی بس ناگوار می کشاند...!!!! اکثر خلاف کار های جامعه همگی بیکار بوده اند...بـــلی...!!!
عرضم به حضورتان که...ما یک رفیقی جدیدا پیدا کرده بودیم که با آن خوش بودیم و البته سرگرم...!! یعنی این رفیقک،مانع بیکاریمان میشد...!!! اما حالا او رفته و معلوم نیست برمی گردد یا خیر...!!! به احتمال زیاد نمی آید...شاید هم بیاید...ولی ما در کوچه باغ های ذهنمان،با دوچرخه ی سبد دارمان...البته به همراه دو تا چرخ عقب که به عبارتی می شود:چهار چرخه،منتظر این رفیقکمان هستیم تا بیاید...شاید این سه شنبه بیاید...شــــاید..!!!
راستی...!!! یک چیزه دیگر که دیشب به هنگام خواب یادم آمد الان در بیداری هم به یادم آمد...!! آن هم اینست که:"دلمان سخت برای پشمکمان تنگ شده است"(به لهجه ی (غلیظ)زی زی گولو خوانده شود)!!!
هنگامی که بچه بودیم این پشمک مذکور را در شهربازی برنده شده بودیم و خیلی آن را دوست میداشتیم...برایش اتاقکی درست کرده بودیم که مانند نداشت..!!! اما نمی دانم...هنگامی که کمی احساس بزرگی بهمان دست داد و ما هم به آن احساس دست دادیم...کلا دیگر گـــــم شد که گـــــم شد...!!!!و هنــــوز که هنـــــوز است...آن را "پیدا نکرده ایم"(لطفا باز هم به لهجه ی (غلیظ)زی زی گولو خوانده شود)!! خیلی ناز بود و اگر آن را کنار یک پشمک واقعی می گذاشتیم...مو نمیزد...!!!(یعنی انقد شبیه بود...!!! البته صرف نظر از چشمای مشکیش...حالا مام می تونستیم یه کاری کنیم!!! اونم این بود که این پشمکو از پشت بذاریمش تو سینی...کنار بقیه ی پشمکا..بعد مقایسشون کنیم...اینطوری دیگه چشماشم تو چشم نمیزد..)!!!
آن موقع ها...رفیقک جون جونی ما..این پشمک جان بود...حالا که نیست...رفیقک جون جونیمونو باید تو آسمونا دنبالش بگردیم...!!!
پ.ن:لازم به ذکر است:پشمک جان نینی است..!!
پ.ن:ببینید بیکاری چه بر سر من و امثال من آورده که در روزی گرم و تابستانی...نشسته ایم پای کامپیوتر...و به یک عدد "پشمک" فکر می کنیم
عکس نوشت:خوانندگان ارجمند..!!!این پشمک جانه ما نیست ها..!!! این بدلی از آن پشمک جان است...ما به دلیل نداشتن عکس ایشان...مجبور شدیم عکس چند تن از اقوامشان را بگذاریم!!!