ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳۴ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

شب...امام زاده...جاده.

جاده ام دو بانده شد...!!! فک کنم نزدیکاس که تموم شه دیگه!!! برا من حکم پایانو داره چون امام زاده رو انداخت اون ور موقع برگشتنی!!! امام زاده پشتشو کرده به ما!!! دیگه مارو دوس نداره!!! ولی از یه جهتم آدم فک می کنه تو یه جاده ی دیگس!! دیزاینش غریبه میزنه در سوسوهای ذهنمون!!! واس همین میشه بش گفت تنوعِ جاده ای!!! تازه میگن تونلشم با کلاس تره!!! کاش میشد مغازه ی سیب زمینی سرخ کنی هم میذاشتن اون دور و بر...پیاده میشدیم یه پاکت سیب زمینی با از این چنگال کوچولوهای سفید بهمون میدادن تو ماشین می خوردیم...!! قیمتشم ۵۰۰ ریال بود!! که البته این جزو آرزوهاست و خب،آرزو بر جوانان عیب نیست!!! ولی انگیزم برای دل به جاده زدن بیشتر شده...!!! چقدم من توانام!!! از یه دیدگاه دیگم ممکنه این تنوع جاده ای باعث بشه دلِ آدم بگیره!!! مخصوصا وقتی روز باشه!! به خصوص صبح...یا ظهر...ولی شب خوبه...!! شب بر خلاف عقیده ی خیلیا اصلا دلگیر نیست!!! اصلنا...!!! یعنی اصلا!!!! روز دلگیر تر از شبه!!! روز....دلگیرتر از شبه...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

شب...امام زاده...جاده.

جاده ام دو بانده شد...!!! فک کنم نزدیکاس که تموم شه دیگه!!! برا من حکم پایانو داره چون امام زاده رو انداخت اون ور موقع برگشتنی!!! امام زاده پشتشو کرده به ما!!! دیگه مارو دوس نداره!!! ولی از یه جهتم آدم فک می کنه تو یه جاده ی دیگس!! دیزاینش غریبه میزنه در سوسوهای ذهنمون!!! واس همین میشه بش گفت تنوعِ جاده ای!!! تازه میگن تونلشم با کلاس تره!!! کاش میشد مغازه ی سیب زمینی سرخ کنی هم میذاشتن اون دور و بر...پیاده میشدیم یه پاکت سیب زمینی با از این چنگال کوچولوهای سفید بهمون میدادن تو ماشین می خوردیم...!! قیمتشم ۵۰۰ ریال بود!! که البته این جزو آرزوهاست و خب،آرزو بر جوانان عیب نیست!!! ولی انگیزم برای دل به جاده زدن بیشتر شده...!!! چقدم من توانام!!! از یه دیدگاه دیگم ممکنه این تنوع جاده ای باعث بشه دلِ آدم بگیره!!! مخصوصا وقتی روز باشه!! به خصوص صبح...یا ظهر...ولی شب خوبه...!! شب بر خلاف عقیده ی خیلیا اصلا دلگیر نیست!!! اصلنا...!!! یعنی اصلا!!!! روز دلگیر تر از شبه!!! روز....دلگیرتر از شبه...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

دختر داهاتی

حس این دختر روستایی ها رو دارم که تازه شهرو دیدن... از همین دخترایی که روسری آبی دارن با دامن سفید گُل گُلی.... حس می کنم از اون مرزی که توی روستام عرف بوده رد شدم... چی میگن؟! قانون شکنی؟! آره حس می کنم قانون شکنی کردم. . . منتظرِ یه چیزی شبیه سنگسارم... بعد حس می کنم الان منتظرم تا داداشِ بزرگم از سرِ مزرعه بیاد و کمربندشو بکشه بیرونُ.... یا اینکه خواهر بزرگم با دو تا بچه تو بغلش در حالیکه پر چادرش لای دندوناشه داره بم سرکوفت میزنه بعد من می خزم میرم پشت دیوار زانوهامو بغل میگیرم یهو دامادمون یاالله یاالله کنان از در میاد تو بعد من فرزی می دوم تو پستو... بوی جورابِ دومادمون میپیچه تو خونه و یکی از بچه ها رو از بغل خواهرم میگیره و از گوسفندا میگه.... میشینه رو زمین و خواهرم براش چایی میاره.... خواهرم هی سعی میکنه عصبانیتشو مهار کنه تا شوهرش از این رسوایی با خبر نشه وگرنه طلاقش میده با دو تا بچه ی کوچیک... منم تو پستو دستمو میکشم رو صورتم و میخندم و بعد دو تا دستمو محکم می چسبونم به دهنم تا کسی صدای خندمو نشنوه... حس اون دختریو دارم که شبا موقع خوابم روسریش سرشه.... دختری که توی یه اتاق تاریک و مرطوب... به خودش تو آینه نگا می کنه و ریز می خنده در حالیکه صدای داد و قال خانواده و فک و فامیل از بیرون اتاق تاریک بیداد می کنه............
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

دختر داهاتی

حس این دختر روستایی ها رو دارم که تازه شهرو دیدن... از همین دخترایی که روسری آبی دارن با دامن سفید گُل گُلی.... حس می کنم از اون مرزی که توی روستام عرف بوده رد شدم... چی میگن؟! قانون شکنی؟! آره حس می کنم قانون شکنی کردم. . . منتظرِ یه چیزی شبیه سنگسارم... بعد حس می کنم الان منتظرم تا داداشِ بزرگم از سرِ مزرعه بیاد و کمربندشو بکشه بیرونُ.... یا اینکه خواهر بزرگم با دو تا بچه تو بغلش در حالیکه پر چادرش لای دندوناشه داره بم سرکوفت میزنه بعد من می خزم میرم پشت دیوار زانوهامو بغل میگیرم یهو دامادمون یاالله یاالله کنان از در میاد تو بعد من فرزی می دوم تو پستو... بوی جورابِ دومادمون میپیچه تو خونه و یکی از بچه ها رو از بغل خواهرم میگیره و از گوسفندا میگه.... میشینه رو زمین و خواهرم براش چایی میاره.... خواهرم هی سعی میکنه عصبانیتشو مهار کنه تا شوهرش از این رسوایی با خبر نشه وگرنه طلاقش میده با دو تا بچه ی کوچیک... منم تو پستو دستمو میکشم رو صورتم و میخندم و بعد دو تا دستمو محکم می چسبونم به دهنم تا کسی صدای خندمو نشنوه... حس اون دختریو دارم که شبا موقع خوابم روسریش سرشه.... دختری که توی یه اتاق تاریک و مرطوب... به خودش تو آینه نگا می کنه و ریز می خنده در حالیکه صدای داد و قال خانواده و فک و فامیل از بیرون اتاق تاریک بیداد می کنه............
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

[عنوان ندارد]

وقتی رفتم یقین داشتم که این "آخرین" رفتنم است...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

[عنوان ندارد]

وقتی رفتم یقین داشتم که این "آخرین" رفتنم است...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بنده ی خدا شماره 2

ما یه بنده ی خدایی تو خونمون هست...بعد این بنده ی خدا...علاوه بر اینکه روی عروسکاش(حالا اعم از باربی و غیر باربی) اسم میذاره...تاریخ تولدشونم خودش مشخص می کنه براشون...به عنوان مثال،اسمِ یکی از باربی هاش هست:ترانه...این ترانه...روز ۸ اسفند به دنیا اومده...حالا اینجا رو داشته باشید فعلا. این بنده ی خدا یه عروسکِ خرسِ غیر باربی داره به نام "پاپی"...از بنده ی خدا پرسیدم این یارو کی دنیا اومده؟بنده ی خدا جواب داد:۹ آبان...گفتم:آهان...اینجارم داشته باشید فعلا. . . . . بنده ی خدا بعد از ۳۰ ثانیه در حال رفتن: میخواستم تولدِ پاپی رو بذارم ۸ آبان،نگا کردم دیدم شهادت حسین فهمیده ست دیگه نذاشتم...!!! پ.ن:نه.حالا من کاری ندارم.شما فک کنین برا آمار میخوام.ولی.میخوام بدونم همچی بنده خداهایی،غیر از خونه ما،جایِ دیگم یافت میشه یا نه؟!    . . . . میگه :میخوام یه روزی باشه که هِچ روزی نباشه!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بنده ی خدا شماره 2

ما یه بنده ی خدایی تو خونمون هست...بعد این بنده ی خدا...علاوه بر اینکه روی عروسکاش(حالا اعم از باربی و غیر باربی) اسم میذاره...تاریخ تولدشونم خودش مشخص می کنه براشون...به عنوان مثال،اسمِ یکی از باربی هاش هست:ترانه...این ترانه...روز ۸ اسفند به دنیا اومده...حالا اینجا رو داشته باشید فعلا. این بنده ی خدا یه عروسکِ خرسِ غیر باربی داره به نام "پاپی"...از بنده ی خدا پرسیدم این یارو کی دنیا اومده؟بنده ی خدا جواب داد:۹ آبان...گفتم:آهان...اینجارم داشته باشید فعلا. . . . . بنده ی خدا بعد از ۳۰ ثانیه در حال رفتن: میخواستم تولدِ پاپی رو بذارم ۸ آبان،نگا کردم دیدم شهادت حسین فهمیده ست دیگه نذاشتم...!!! پ.ن:نه.حالا من کاری ندارم.شما فک کنین برا آمار میخوام.ولی.میخوام بدونم همچی بنده خداهایی،غیر از خونه ما،جایِ دیگم یافت میشه یا نه؟!    . . . . میگه :میخوام یه روزی باشه که هِچ روزی نباشه!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

[عنوان ندارد]

دو روزِ بعد از ظهرا با خواهر کوچولو...دنیامون اینه:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

[عنوان ندارد]

دو روزِ بعد از ظهرا با خواهر کوچولو...دنیامون اینه:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا