ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳۴ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

ترم اولی بپا نچایی!!!

اینجانب ترم اولی هستیم.... ترم اول با سرعت گذشت... با خوبی و بدی.... با آدم های گوناگونی آشنا شدیم... معنی واقعی استاد و دانشجو را فهمیدیم... مزه ی امتحانات را هم چشیدیم... کمی رفاقت و عیاشی را هم در کنار درس تجربه کردیم... شیشه ی دلستر و پوست چیپس در کنار نیمکت ها را هم دیدیم.... با عابر بانک کنار سردر هم دوستیِ کوتاه مدتی داشتیم.... با راننده های خط واحد ها هم از دست اندازهای خیابان رد شدیم و کیف کردیم.... از دوستانمان بیلت خط واحد هم قرض کردیم.... دشمنیِ استادان با دانشجوها را هم از نزدیک لمس کردیم.... قیمت آبرو و شرافت را هم دریافتیم.... آهنگ های دمبل و دیمبول هم از گوشی های بچه ها شنیدیم.... توی مسجد دانشگاه پلاس هم شدیم.... توی خوابگاه دوستانمان هم اندکی خندیدیم... ارزش بسیارِ بطری آب معدنی خنکِ مامانمان را در کیفمان در برهوت دانشگاه به شدت دریافتیم.... پسرهای رنگ و وارنگ و رنگ و رو رفته را هم دیدیم.... دختر های چادریِ آرایش کرده مانند عروس و دختر های مانتوییِ ساده و بدبخت را هم دیدیم.... زندگیِ مجردیِ ۴ دختر مجرد در بالاخانه ها را هم دیدیم.... آهنگ شاهین نجفی را هم در دستِ یک پسرِ بلوز آبی گوش دادیم... با یک دختر شاعر هم آشنا شدیم....ساده و پاک،عینهو شعر.... با یک دوست قدیمی که نمیشناختمش هم آشنا شدیم....مهربان و صمیمی و خوشگل...!!! از نزدیک با پوست کنیِ استادان نیز، ملاقات کردیم.... برای گرفتن ۴ نمره ی کلاسی سر کلاس اندیشه اسلامی جان هم کندیم.... برای استادان لیوان آب هم بردیم.... در محوطه ی دانشکده مثل یک جوجه هم ترسیدیم... با بچه ها مشاجره هم کردیم... اندکی تقلب هم کردیم.... غذای سلف را هم نخوردیم.... رازهای این و آن را هم نگه داشتیم... به معنای واقعیِ جاسوسی هم پی بردیم... مهمان کردن و مهمان شدن را هم تجربه کردیم.... خستگی و گرما و کوفتگی و بی رمقی را هم با تمام وجود حس کردیم... ترم اول تمام شد... این هم ورقی بود از زندگیِ من در آستانه ی ۱۹ سالگی ام در ورودِ به دانشگاه...  پ.ن:  =>آهنگی که پس زمینه ی یادآوری خاطراتم شد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

ترم اولی بپا نچایی!!!

اینجانب ترم اولی هستیم.... ترم اول با سرعت گذشت... با خوبی و بدی.... با آدم های گوناگونی آشنا شدیم... معنی واقعی استاد و دانشجو را فهمیدیم... مزه ی امتحانات را هم چشیدیم... کمی رفاقت و عیاشی را هم در کنار درس تجربه کردیم... شیشه ی دلستر و پوست چیپس در کنار نیمکت ها را هم دیدیم.... با عابر بانک کنار سردر هم دوستیِ کوتاه مدتی داشتیم.... با راننده های خط واحد ها هم از دست اندازهای خیابان رد شدیم و کیف کردیم.... از دوستانمان بیلت خط واحد هم قرض کردیم.... دشمنیِ استادان با دانشجوها را هم از نزدیک لمس کردیم.... قیمت آبرو و شرافت را هم دریافتیم.... آهنگ های دمبل و دیمبول هم از گوشی های بچه ها شنیدیم.... توی مسجد دانشگاه پلاس هم شدیم.... توی خوابگاه دوستانمان هم اندکی خندیدیم... ارزش بسیارِ بطری آب معدنی خنکِ مامانمان را در کیفمان در برهوت دانشگاه به شدت دریافتیم.... پسرهای رنگ و وارنگ و رنگ و رو رفته را هم دیدیم.... دختر های چادریِ آرایش کرده مانند عروس و دختر های مانتوییِ ساده و بدبخت را هم دیدیم.... زندگیِ مجردیِ ۴ دختر مجرد در بالاخانه ها را هم دیدیم.... آهنگ شاهین نجفی را هم در دستِ یک پسرِ بلوز آبی گوش دادیم... با یک دختر شاعر هم آشنا شدیم....ساده و پاک،عینهو شعر.... با یک دوست قدیمی که نمیشناختمش هم آشنا شدیم....مهربان و صمیمی و خوشگل...!!! از نزدیک با پوست کنیِ استادان نیز، ملاقات کردیم.... برای گرفتن ۴ نمره ی کلاسی سر کلاس اندیشه اسلامی جان هم کندیم.... برای استادان لیوان آب هم بردیم.... در محوطه ی دانشکده مثل یک جوجه هم ترسیدیم... با بچه ها مشاجره هم کردیم... اندکی تقلب هم کردیم.... غذای سلف را هم نخوردیم.... رازهای این و آن را هم نگه داشتیم... به معنای واقعیِ جاسوسی هم پی بردیم... مهمان کردن و مهمان شدن را هم تجربه کردیم.... خستگی و گرما و کوفتگی و بی رمقی را هم با تمام وجود حس کردیم... ترم اول تمام شد... این هم ورقی بود از زندگیِ من در آستانه ی ۱۹ سالگی ام در ورودِ به دانشگاه...  پ.ن:  =>آهنگی که پس زمینه ی یادآوری خاطراتم شد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

دنیای وارونه

دلمان تنگ شده است...دلمان همیشه تنگ است....سه جا لانه داشتن سخت است... به آشیانه ی اولت که میروی...دلت برای آشیانه ی دومت تنگ می شود.... به آشیانه ی دومت که میروی....دلت برای آشیانه ی اولت تنگ می شود.... به خانه که می آیی...دلت برای مامان بزرگها تنگ می شود... به خانه ی مامان بزرگها که میروی...دلت برای خانواده تنگ می شود.... کلا همیشه دلتنگی....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

دنیای وارونه

دلمان تنگ شده است...دلمان همیشه تنگ است....سه جا لانه داشتن سخت است... به آشیانه ی اولت که میروی...دلت برای آشیانه ی دومت تنگ می شود.... به آشیانه ی دومت که میروی....دلت برای آشیانه ی اولت تنگ می شود.... به خانه که می آیی...دلت برای مامان بزرگها تنگ می شود... به خانه ی مامان بزرگها که میروی...دلت برای خانواده تنگ می شود.... کلا همیشه دلتنگی....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

یه نمره ی دیگه=>فرخی و کسایی=>16و هفتاد و پنج!!!

تا وقتی دانشگاه میرفتیم روزا شوت گاز میگذشتن....چشم وا می کردیم میدیدم ای بابا چارشنبه شد که!!! پس شنبه کی بود؟!!!! حالا که خونه نشین شدیم....روزا هی فــــس فـــــس رد میشن...صبی پا شدم فک کردم حداقل سه شنبه هه رو باس باشه....خوب فک کردم دیدم نــــــه....تـــــــازه دوشنبه س....زهی خیالِ باطل...!!!! تو خونه هم که کاری نداریم...روزِ اول خونه نشینیمون که زدیم آشپزی کردیم بازم توزرد از آب در اومد و مورد انتقاد های شدیدِ مامان قرار گرفت....دیگه از اون روز به بعد دیگه مامان کاری دستم نمیدهد....نظرش برگشته از من....میگوید تو بخواب....دیروز هی دیدیم نیم ساعت به نیم ساعت درِ خانه باز میشود و دوباره بسته میشود...در عالم خواب گفتیم شاید گربه ها توی حیاط دارند دوچرخه سواری می کنند،تشنه شان میشود می آیند یه لیوان آب میخورند و می روند پی بازی....نگو نــــه...مامان جان بودند که از سرکار پا میشدند می آمدند خانه تا یک وقت خورشت ها نسوزند!!! گفتم آخه مامانِ من...من که تو خونه بودم...میگفتی من چکش میکردم....میگفتند:نـه دیگه دیدم خوابی گفتم همون خواب باشی بهتره.... مامانِ من یک اخلاق خیلی خوبی دارد این است که در مواقعِ حساس،همیشه رک است!!! آن هم چه رک هایی!!! همچین پخش میشوی روی دیوار که اگر کسی از نیم رخ مشاهده کند نمیتواند تو را با دیوار تشخیص بدهد....!!! خلاصه که....خداوند عمرشان را دراز کناد...   پ.ن:این فیلم هری پاتر را هم دیدیم...تنهایی نچسبید...باید یه مشتی باشیم با یه ظرف تخمه و دلستر....با چند تا دخترِ جیغ جیغو که جیغ هایشان لوستر را می لرزاند....و چند تا نازک نارنجی که اشک هایشان بریزد توی ظرف تخمه...و چند تا عیاش که هرّ و هرّ مسخره کنند و کِرّ و کِرّ بخندند...!!! از این آدم هایی که مثلا وقتی زنِ سیاهپوش در اتاقِ تاریک یکهو می آید توی دوربین و فریاد میزند،این آدم ها فرتی بزنند زیر خنده...!!!! از این مدل آدم ها را میگویم...!!!! خلاصش که...تنهایی این جور فیلما نمیچسبه...البته بازم شرایط خاص خودش رو میطلبه که در اینجا مجال موشکافیِ بحث نیست پس به همین عبارت اکتفا می کنیم که: هر فیلمی را بایستی در شرایطِ خاص خودش دید.... به عنوان مثال....وقتی غمگینی و از دستت خودت یا اطرافیانت عصبانی هستی...یا به عبارتی با دنیا قهری....بنشین یک فیلم ترسناک نگاه کن....آن چنان از دنیای اطرافت دورت می کند که وقتی فیلم تمام شد بگویی:چی؟؟؟؟؟ چی شد؟؟؟؟!!!!! همه چیز فراموشت میشود....هفت جد و آبادت هم یادت میرود!!! امتحان کنید....حتما جواب میدهد.... یا وقتی که خوشحالید...ولی بیکار....به عبارتی میشود=>خوشالِ بیکار....بنشینید فیلم کمدی ببینید....از همین هایی که یک سره فحش خارجکی میدهند ها...این دسته از فیلم ها هم آنقدر از دنیا دورت میکند که وقتی فیلم تمام شد میگویی:خاک تو سرِ این فیلماشون کنن!!! روزمو خراب کرد!!!! اَه اَه!!! اما سعی کنید آن قدر پرت از دنیا نشوید که خدای ناکرده زبونم لال افسار زبان از کف برود و فحش بدهید هآ...!! درسته خارجیه....ولی شاید طرافیان به دلیلِ همه گیر بودن این گونه فحش ها و نظر به اینکه امروزه به دلیلِ قدیمی شدنِ فحش های ایرانی،فحش های خارجی مد شده اند،معنیِ این فحش ها را بلد باشند....آن وقت بایستی سوت زد...یک خر را آورد...و باقالی ها را هرچه زودتر بار کرد وگرنه...دیر میشود.... پ.ن۲:نمیدانم چرا آخر نوشته هایم رگه هایی از پند و اندرز دارد!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

یه نمره ی دیگه=>فرخی و کسایی=>16و هفتاد و پنج!!!

تا وقتی دانشگاه میرفتیم روزا شوت گاز میگذشتن....چشم وا می کردیم میدیدم ای بابا چارشنبه شد که!!! پس شنبه کی بود؟!!!! حالا که خونه نشین شدیم....روزا هی فــــس فـــــس رد میشن...صبی پا شدم فک کردم حداقل سه شنبه هه رو باس باشه....خوب فک کردم دیدم نــــــه....تـــــــازه دوشنبه س....زهی خیالِ باطل...!!!! تو خونه هم که کاری نداریم...روزِ اول خونه نشینیمون که زدیم آشپزی کردیم بازم توزرد از آب در اومد و مورد انتقاد های شدیدِ مامان قرار گرفت....دیگه از اون روز به بعد دیگه مامان کاری دستم نمیدهد....نظرش برگشته از من....میگوید تو بخواب....دیروز هی دیدیم نیم ساعت به نیم ساعت درِ خانه باز میشود و دوباره بسته میشود...در عالم خواب گفتیم شاید گربه ها توی حیاط دارند دوچرخه سواری می کنند،تشنه شان میشود می آیند یه لیوان آب میخورند و می روند پی بازی....نگو نــــه...مامان جان بودند که از سرکار پا میشدند می آمدند خانه تا یک وقت خورشت ها نسوزند!!! گفتم آخه مامانِ من...من که تو خونه بودم...میگفتی من چکش میکردم....میگفتند:نـه دیگه دیدم خوابی گفتم همون خواب باشی بهتره.... مامانِ من یک اخلاق خیلی خوبی دارد این است که در مواقعِ حساس،همیشه رک است!!! آن هم چه رک هایی!!! همچین پخش میشوی روی دیوار که اگر کسی از نیم رخ مشاهده کند نمیتواند تو را با دیوار تشخیص بدهد....!!! خلاصه که....خداوند عمرشان را دراز کناد...   پ.ن:این فیلم هری پاتر را هم دیدیم...تنهایی نچسبید...باید یه مشتی باشیم با یه ظرف تخمه و دلستر....با چند تا دخترِ جیغ جیغو که جیغ هایشان لوستر را می لرزاند....و چند تا نازک نارنجی که اشک هایشان بریزد توی ظرف تخمه...و چند تا عیاش که هرّ و هرّ مسخره کنند و کِرّ و کِرّ بخندند...!!! از این آدم هایی که مثلا وقتی زنِ سیاهپوش در اتاقِ تاریک یکهو می آید توی دوربین و فریاد میزند،این آدم ها فرتی بزنند زیر خنده...!!!! از این مدل آدم ها را میگویم...!!!! خلاصش که...تنهایی این جور فیلما نمیچسبه...البته بازم شرایط خاص خودش رو میطلبه که در اینجا مجال موشکافیِ بحث نیست پس به همین عبارت اکتفا می کنیم که: هر فیلمی را بایستی در شرایطِ خاص خودش دید.... به عنوان مثال....وقتی غمگینی و از دستت خودت یا اطرافیانت عصبانی هستی...یا به عبارتی با دنیا قهری....بنشین یک فیلم ترسناک نگاه کن....آن چنان از دنیای اطرافت دورت می کند که وقتی فیلم تمام شد بگویی:چی؟؟؟؟؟ چی شد؟؟؟؟!!!!! همه چیز فراموشت میشود....هفت جد و آبادت هم یادت میرود!!! امتحان کنید....حتما جواب میدهد.... یا وقتی که خوشحالید...ولی بیکار....به عبارتی میشود=>خوشالِ بیکار....بنشینید فیلم کمدی ببینید....از همین هایی که یک سره فحش خارجکی میدهند ها...این دسته از فیلم ها هم آنقدر از دنیا دورت میکند که وقتی فیلم تمام شد میگویی:خاک تو سرِ این فیلماشون کنن!!! روزمو خراب کرد!!!! اَه اَه!!! اما سعی کنید آن قدر پرت از دنیا نشوید که خدای ناکرده زبونم لال افسار زبان از کف برود و فحش بدهید هآ...!! درسته خارجیه....ولی شاید طرافیان به دلیلِ همه گیر بودن این گونه فحش ها و نظر به اینکه امروزه به دلیلِ قدیمی شدنِ فحش های ایرانی،فحش های خارجی مد شده اند،معنیِ این فحش ها را بلد باشند....آن وقت بایستی سوت زد...یک خر را آورد...و باقالی ها را هرچه زودتر بار کرد وگرنه...دیر میشود.... پ.ن۲:نمیدانم چرا آخر نوشته هایم رگه هایی از پند و اندرز دارد!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

هری پاتر و زنِ روح صفت!!!!

اگه خدا قبول کنه دارم یه فیلم ترسناک دانلود می کنم اینم عسکش: این یارو هری پاتر،قهرمانِ اسطوره ایِ دورانِ راهنماییِ من توش بازی میکنه... تداعیِ رفیق جون جونیم تو راهنمایی،نوشین و مدرسه ی ۱۷ شهریور و اینا.... اینم که دارم ثبت می کنم تو این وبلاگ صرفا به این خاطره که سالِ دیگه زدم آرشیو وبلاگمو بخونم خودِ الانمو با خودِ سال دیگم مقایسه کنم ببینم تا چه حد از درجه ی خریتم کم یا احیانا زیاد شده....آیا اون موقعم به دانلودِ فیلم گرایش دارم یا به دانلودِ تم ؟!   بازم تاکید میکنم..."اگه خدا بخواد" تا حالا ۳ درصدش رفته....تا شب من چه مکافاتی بکشم با این دانلود!!! هی قعط میشه این بدمصب من دوباره باس بزنم از اول دانلود شه...کسایی که سرشون درد می کنه واسه بریونیِ اعصاب،پیشنهاد می کنم به این کاری که من الان دارم میکنم هرچه سریعتر اقدام فرمایند...و حواسشان باشد اگر میزنند دانلود،کیفیتِ پرده سینما نباشد.با تشکر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

هری پاتر و زنِ روح صفت!!!!

اگه خدا قبول کنه دارم یه فیلم ترسناک دانلود می کنم اینم عسکش: این یارو هری پاتر،قهرمانِ اسطوره ایِ دورانِ راهنماییِ من توش بازی میکنه... تداعیِ رفیق جون جونیم تو راهنمایی،نوشین و مدرسه ی ۱۷ شهریور و اینا.... اینم که دارم ثبت می کنم تو این وبلاگ صرفا به این خاطره که سالِ دیگه زدم آرشیو وبلاگمو بخونم خودِ الانمو با خودِ سال دیگم مقایسه کنم ببینم تا چه حد از درجه ی خریتم کم یا احیانا زیاد شده....آیا اون موقعم به دانلودِ فیلم گرایش دارم یا به دانلودِ تم ؟!   بازم تاکید میکنم..."اگه خدا بخواد" تا حالا ۳ درصدش رفته....تا شب من چه مکافاتی بکشم با این دانلود!!! هی قعط میشه این بدمصب من دوباره باس بزنم از اول دانلود شه...کسایی که سرشون درد می کنه واسه بریونیِ اعصاب،پیشنهاد می کنم به این کاری که من الان دارم میکنم هرچه سریعتر اقدام فرمایند...و حواسشان باشد اگر میزنند دانلود،کیفیتِ پرده سینما نباشد.با تشکر.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

یک نمره ی دیگر نیز نمایانگر شد...!!!!

تـــاریــــخ بـــیـــهـــقـــی => 18
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

یک نمره ی دیگر نیز نمایانگر شد...!!!!

تـــاریــــخ بـــیـــهـــقـــی => 18
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا