My Stars

آآآآه ای ستاره های درخشان و ریزه میزه...... بیایید و بر سرم بریزید..... موهایم را باد دستان نقلی تان بکشید..... گوشواره هایم را با دندان های در نیامده تان پاره کنید.... با مداد شمعی هایتان بزنید توی گونه هایم.... آب دهانتان را ول کنید روی سر و صورتم.... تهِ شیشه شیرهایتان را بزنید بر پیشانی ام.... پاهایتان را فرو کنید در دهانم.... نفس گرم و خوش عطرتان را با جیغ بر سرم بکوبید.....  پوشک خیستان را بر روی شانه هایم فرود آورید.... با سر ناخن های نرمتان صورتم را خراش دهید.... با آرواره های خوشگل و ریزتان دماغم را از جا در بیاورید... تیزیِ دفتر نقاشی هایتان را بزنید بر پهلویم.... من اینجا هستم.... زیرِ سلطه ی شما..... ...

My Stars

آآآآه ای ستاره های درخشان و ریزه میزه...... بیایید و بر سرم بریزید..... موهایم را باد دستان نقلی تان بکشید..... گوشواره هایم را با دندان های در نیامده تان پاره کنید.... با مداد شمعی هایتان بزنید توی گونه هایم.... آب دهانتان را ول کنید روی سر و صورتم.... تهِ شیشه شیرهایتان را بزنید بر پیشانی ام.... پاهایتان را فرو کنید در دهانم.... نفس گرم و خوش عطرتان را با جیغ بر سرم بکوبید.....  پوشک خیستان را بر روی شانه هایم فرود آورید.... با سر ناخن های نرمتان صورتم را خراش دهید.... با آرواره های خوشگل و ریزتان دماغم را از جا در بیاورید... تیزیِ دفتر نقاشی هایتان را بزنید بر پهلویم.... من اینجا هستم.... زیرِ سلطه ی شما..... ...

نکته ی خوشمزه باب دلِ خودم!!!منطبق بر زندگیِ خودم!!

این نکته رو خودم از درسام ورداشتم!!! یک زندگانی پوچ،توخالی و بی ثمر می تواند زندگانی پر مسرتی باشد. ((دکتر زرین کوب))

نکته ی خوشمزه باب دلِ خودم!!!منطبق بر زندگیِ خودم!!

این نکته رو خودم از درسام ورداشتم!!! یک زندگانی پوچ،توخالی و بی ثمر می تواند زندگانی پر مسرتی باشد. ((دکتر زرین کوب))

اولین جداییِ چند روزه ی من از خانواده

هیچ حرفی برای گفتن نمی مونه جز اینکه خب تلخه...خیلی تلخ..... حسش مثل لحظه ایه که یه بادوم تلخ و تند رو میجوی و با دندونات هی تو دهنت جا به جاش میکنی...  بعد چشاتو میبندی و قورتش میدی.... میره پایین و انگشتاتو رو هم فشار میدی و سرتو میاری بالا و تنها فکری که به ذهنت میرسه اینه که لبخند بزنی.....

Me And My Nostalgia

الان ترجیح میدم بشینم و فیلم ترسناک نگاه کنم تا اینکه بشینم و به این فکر کنم که چه جوری سنگ بزنم تو سرِ دلتنگیام...!!!   همیشه ی خدا رفتنِ خودت سخت تر از تماشای رفتنِ دیگران است..... کاش شرایط کمی نرم تر بود میتوانستم بمانم.... میخواهم تو ماندن بپوسم نه توی رفتن..... .........

Me And My Nostalgia

الان ترجیح میدم بشینم و فیلم ترسناک نگاه کنم تا اینکه بشینم و به این فکر کنم که چه جوری سنگ بزنم تو سرِ دلتنگیام...!!!   همیشه ی خدا رفتنِ خودت سخت تر از تماشای رفتنِ دیگران است..... کاش شرایط کمی نرم تر بود میتوانستم بمانم.... میخواهم تو ماندن بپوسم نه توی رفتن..... .........

Freedom

منتظر یک صدای قشنگ در ناحیه ی تحتانیِ گوش هایم هستم..... که بگوید: آزاد...............!!!!!!!!!!!!!!!! از این لحظه به بعد.....دنیایت باز است...!! برو و در جاده بتازان....!!!! آهنگ هایت را نجویده قورت بده...!!!! صدای تلویزیون را تا آخر بلند کن....!!!! به صدای نجواهای خودت گوش بده و از ته دل بخند!!! سرت را بگذار روی کتابت و صدای مچاله شدن برگه ها را گوش کن...!!! خمیازه بکش خمیازه های روشن!!! هر حرفی را فقط ۱ بار بشنو...!! آن هم نیمه تمام...!!! دنیایت را باز کن....!!! پرواز کن...!! از این لحظه به بعد آزادی.... از این لحظه به بعد.... گوش هایت دیگر طبیعی می شنوند... سرت دیگر سنگین نیست.... حالا می توانی پوچیِ مغزت را با تمام وجودت لمس کنی....!!!   اگر این صدا بیاید... همان موقع از خوشحالی گلدان را در فرق سرم می شکنم....!!! تا صدای شکستن گلدان برود در گوشم....در سرم... گوشم خالی شود از هر چیزی که نمی دانم چیست.... اما دیرگاهیست دارد اذیتم میکند.... و ادای طبیعی بودن در می آورد..... که گوش هایت سالمِ سالم است....!!! لعنتی...!!!!     پ.ن: پارسال کور بودیم.... امسال کور و کر...!!!!

Freedom

منتظر یک صدای قشنگ در ناحیه ی تحتانیِ گوش هایم هستم..... که بگوید: آزاد...............!!!!!!!!!!!!!!!! از این لحظه به بعد.....دنیایت باز است...!! برو و در جاده بتازان....!!!! آهنگ هایت را نجویده قورت بده...!!!! صدای تلویزیون را تا آخر بلند کن....!!!! به صدای نجواهای خودت گوش بده و از ته دل بخند!!! سرت را بگذار روی کتابت و صدای مچاله شدن برگه ها را گوش کن...!!! خمیازه بکش خمیازه های روشن!!! هر حرفی را فقط ۱ بار بشنو...!! آن هم نیمه تمام...!!! دنیایت را باز کن....!!! پرواز کن...!! از این لحظه به بعد آزادی.... از این لحظه به بعد.... گوش هایت دیگر طبیعی می شنوند... سرت دیگر سنگین نیست.... حالا می توانی پوچیِ مغزت را با تمام وجودت لمس کنی....!!!   اگر این صدا بیاید... همان موقع از خوشحالی گلدان را در فرق سرم می شکنم....!!! تا صدای شکستن گلدان برود در گوشم....در سرم... گوشم خالی شود از هر چیزی که نمی دانم چیست.... اما دیرگاهیست دارد اذیتم میکند.... و ادای طبیعی بودن در می آورد..... که گوش هایت سالمِ سالم است....!!! لعنتی...!!!!     پ.ن: پارسال کور بودیم.... امسال کور و کر...!!!!

اسکناس های پر از خاطره ات.....

اسکناس های زردِ کشک بادمجونیت هنوز تو کیفم مونده.... توروخدا بذار دفعه بعدی من پولِ تاکسی رو حساب کنم....!!!!