ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۲۴ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

هُ نَ ر

آب دهانمان را که قورت میدیم در اعماقِ حلقمان صدایی به گوش می رسد شبیه صدای سیمی که دقیقا کنارِ خرکِ ساز قرار گرفته باشد . پ.ن:توی تیکّه تیکّه از وجودمون هنر خوابیده!!! موندیم چه جوری این همه هنرو استخراج کنیم!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

هُ نَ ر

آب دهانمان را که قورت میدیم در اعماقِ حلقمان صدایی به گوش می رسد شبیه صدای سیمی که دقیقا کنارِ خرکِ ساز قرار گرفته باشد . پ.ن:توی تیکّه تیکّه از وجودمون هنر خوابیده!!! موندیم چه جوری این همه هنرو استخراج کنیم!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

:)

دیشب رفته بودیم تو یه مغازه هه،برای دکورشون یه آب نمای نُقلی گذاشته بودن گوشه ی میزشون بعد از این خاک رنگی آ هستن که توپ توپی ان  بعد نرمنآ انداخته بودن تو کاسه ی این آب نمائه بعد آب از اون بالا میریخت رو اینا بعد قل میخوردن میپریدن بالا پایین انقد بامزه بودن که خدایا...!!! بعد من واستاده بودم نگاشون می کردم،تو توهماتم این توپای رنگی رو میدیدم که دارن بام بای بای میکننُ میگن:سلام دختر خانوم!! توأم بیا با ما بازی کن...آبش آبِ مقطره ها!!! دیگه خلاصه اینجوری. پ.ن:بله خب.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

:)

دیشب رفته بودیم تو یه مغازه هه،برای دکورشون یه آب نمای نُقلی گذاشته بودن گوشه ی میزشون بعد از این خاک رنگی آ هستن که توپ توپی ان  بعد نرمنآ انداخته بودن تو کاسه ی این آب نمائه بعد آب از اون بالا میریخت رو اینا بعد قل میخوردن میپریدن بالا پایین انقد بامزه بودن که خدایا...!!! بعد من واستاده بودم نگاشون می کردم،تو توهماتم این توپای رنگی رو میدیدم که دارن بام بای بای میکننُ میگن:سلام دختر خانوم!! توأم بیا با ما بازی کن...آبش آبِ مقطره ها!!! دیگه خلاصه اینجوری. پ.ن:بله خب.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

این منِ دیوانه!

به گمانمان گلویمان عفونت کرده و حدس و گمانمان به سویِ آمپولِ پنی سلین پر می کشد و این وسط یک منِ دیوانه هست که خوشحال است از زدنِ آن آمپولِ نامبرده!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

این منِ دیوانه!

به گمانمان گلویمان عفونت کرده و حدس و گمانمان به سویِ آمپولِ پنی سلین پر می کشد و این وسط یک منِ دیوانه هست که خوشحال است از زدنِ آن آمپولِ نامبرده!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

s a... a a l i

امتحانامان سپری شُدُ ناخن هایمان خشک شُدُ خودکار مخصوصِ امتحانمان هم گُم شد.   سالی یک بار حتما باید پروژه ی رد شدن از بحرانِ بسته شدنِ گوش ها را در اثرِ رفت و آمدِ جاده ای بگذرانیم.بلااستثناء!!! و سالی یک بار هم باید تسلیمِ قیچی های تیزِ آرایشگاه ها شویم و همچنین سالی یک بار باید یک آمپول پنی سلین نیز،بزنیم!! سالی صد بار باید دلتنگ شویم و سالی ۶ بار باید گریه کنیم. سالی سه بار باید یک آهنگ خوب گوش کنیم و سالی یک بار،فقط یک بار،باید یک فیلم دانلود کنیم. سالی دو بار باید پوستمان کنده شود برای امتحانات و سالی ۵ بار باید به طوطیِ خاله مان تنقلات بدهیم. سالی ۸ بار باید قالب وبلاگ عوض کنیم و سالی ۴ بار باید روی سرِ تلوزیون را گردگیری کنیم. سالی یک بار باید سرما بخوریم و سالی ۱۰ بار باید گره های موهایمان را بیندازیم بر گردنِ سرنوشت!!! سالی ۱۲ بار باید صبح زود از خواب بیدار شویم و خودمان را بچسبانیم به بخاری یا رادیاتور و سالی دو مرتبه باید از سرویس جا بمانیم. سالی ۳۶۵ بار باید تم گوشی مان را عوض کنیم و همچنین سالی ۱۵۰ بار باید در هر نوبت ۷۰ عدد تم دانلود کنیم. سالی ۳۷ مرتبه باید پیچِ پلوپز را بگردانیم تا برنج گرم شود و سالی ۶ مرتبه باید جیغ بزنیم و لولی بازی در بیاوریم. سالی ۷ مرتبه باید غصه مان شود که برف روی دیش را پوشانده و باعث شده تا ما نتوانیم سریال های مورد علاقه مان را دنبال کنیم و سالی چهار مرتبه باید به آقای دیش درست کُن زنگ بزنیم. سالی دو مرتبه باید دمپایی هایمان را آب بکشیم و سالی ۳ مرتبه باید خودمان را وزن کنیم. سالی ۹۰ بار باید زنگ بزنیم به آژانس و سالی ۳ مرتبه باید کفش هایمان را تمیز کنیم. سالی ۴۵ بار باید ناخن هایمان را بشکنیم و سالی ۴۷ بار باید از سردرد کور شویم. سالی ۱ بار باید یک کتاب خوب بخوانیم و سالی ۲ بار باید دو کلوم حرف حساب یاد بگیریم. سالی ۸۷ بار باید بگوییم چشم.چشم.چشم و سالی ۱۳ مرتبه باید از خواهرمان قفایی بخوریم. سالی یک بار باید یک شخصیتِ کارتونیِ بامزه را کشف کنیم و تا سه ماه قربان صدقه اش برویم.مثل لوراکس.و سالی سه مرتبه باید خودمان را لعنت کنیم که چرا پشمکان پیشمان نیست؟!    امتحانامان سپری شُدُ ناخن هایمان خشک شُدُ خودکار مخصوصِ امتحانمان هم گُم شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

s a... a a l i

امتحانامان سپری شُدُ ناخن هایمان خشک شُدُ خودکار مخصوصِ امتحانمان هم گُم شد.   سالی یک بار حتما باید پروژه ی رد شدن از بحرانِ بسته شدنِ گوش ها را در اثرِ رفت و آمدِ جاده ای بگذرانیم.بلااستثناء!!! و سالی یک بار هم باید تسلیمِ قیچی های تیزِ آرایشگاه ها شویم و همچنین سالی یک بار باید یک آمپول پنی سلین نیز،بزنیم!! سالی صد بار باید دلتنگ شویم و سالی ۶ بار باید گریه کنیم. سالی سه بار باید یک آهنگ خوب گوش کنیم و سالی یک بار،فقط یک بار،باید یک فیلم دانلود کنیم. سالی دو بار باید پوستمان کنده شود برای امتحانات و سالی ۵ بار باید به طوطیِ خاله مان تنقلات بدهیم. سالی ۸ بار باید قالب وبلاگ عوض کنیم و سالی ۴ بار باید روی سرِ تلوزیون را گردگیری کنیم. سالی یک بار باید سرما بخوریم و سالی ۱۰ بار باید گره های موهایمان را بیندازیم بر گردنِ سرنوشت!!! سالی ۱۲ بار باید صبح زود از خواب بیدار شویم و خودمان را بچسبانیم به بخاری یا رادیاتور و سالی دو مرتبه باید از سرویس جا بمانیم. سالی ۳۶۵ بار باید تم گوشی مان را عوض کنیم و همچنین سالی ۱۵۰ بار باید در هر نوبت ۷۰ عدد تم دانلود کنیم. سالی ۳۷ مرتبه باید پیچِ پلوپز را بگردانیم تا برنج گرم شود و سالی ۶ مرتبه باید جیغ بزنیم و لولی بازی در بیاوریم. سالی ۷ مرتبه باید غصه مان شود که برف روی دیش را پوشانده و باعث شده تا ما نتوانیم سریال های مورد علاقه مان را دنبال کنیم و سالی چهار مرتبه باید به آقای دیش درست کُن زنگ بزنیم. سالی دو مرتبه باید دمپایی هایمان را آب بکشیم و سالی ۳ مرتبه باید خودمان را وزن کنیم. سالی ۹۰ بار باید زنگ بزنیم به آژانس و سالی ۳ مرتبه باید کفش هایمان را تمیز کنیم. سالی ۴۵ بار باید ناخن هایمان را بشکنیم و سالی ۴۷ بار باید از سردرد کور شویم. سالی ۱ بار باید یک کتاب خوب بخوانیم و سالی ۲ بار باید دو کلوم حرف حساب یاد بگیریم. سالی ۸۷ بار باید بگوییم چشم.چشم.چشم و سالی ۱۳ مرتبه باید از خواهرمان قفایی بخوریم. سالی یک بار باید یک شخصیتِ کارتونیِ بامزه را کشف کنیم و تا سه ماه قربان صدقه اش برویم.مثل لوراکس.و سالی سه مرتبه باید خودمان را لعنت کنیم که چرا پشمکان پیشمان نیست؟!    امتحانامان سپری شُدُ ناخن هایمان خشک شُدُ خودکار مخصوصِ امتحانمان هم گُم شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

نااااصر دوسِت داریم نــاصر عشق مائی!!!

به تقلیدِ بسیار ضایعی از پارلا اکنون وقت استراحتمان است.از صبح تا به اکنون از این کُنج به آن کُنج لغزیده ایم در پیِ خواندن ۴ کلمه درس از برایِ امتحان. تصمیم گرفته ایم هر روز را به یک درس اختصاص دهیم و هی از این شاخه به آن شاخه نپریم.مثل آدم در یک روزِ کامل یک کتاب را میخوانیم و تمامش می کنیم.و دیگر روز به سراغِ کتابِ دیگر می رویم. مثلا امروز،روزِ ناصرخسرو جون بود.مخففش میشه ناصر. باید برای امتحان،۱۵ قصیده را بخوانیم که از صبح تا به اکنون،بنده نمی دانم چند تایش را خوانده ام فقط میدانم از همین ساعت تا آخرِ شب فرصت دارم ۴ قصیده ی دیگر را بخوانم. دو قصیده ی ناصر را می توان در یک ساعت و نیم به طور کامل خواند.فقط دو قصیده. حال نمی خواهم حساب کنم چقدر انرژی صرف کردم و چقدر صرف نکردم که اکنون باید ۴ قصیده ی دیگر را در دو تا یک ساعت و نیم بخوانم.همین امشب.تا فردا فرصت باقیست. ناصرخسرو نیز اشعارش نیس که خعلی جذابن!!! واس همین کلا خاصیت مغناطیسی داره!! هر کودوم از قصیده هاشو بخونی باس بری یه دو دور دوش بگیری تر و تازه شی،مغزت فِرِش شه تا بتونی برا خوندن قصیده بعدی حاضر شی. کل شعرای این بنده ی خدا مضمونش اینه:همه گاون،همه خرن،همه بی شعورن،همه نفهمن،همه چوپونن،همه بو میدن،همه چرکن ولی من خوبم،من فرشته ام،من پاکم،من نازم،من آدم حسابی ام،من کراوات دارم شما هیش کودوم اصن نمیفهمین کراوات چیه!! من جام اون بالا بالاهاس،حقِ من این نیست بین شما پَچَلا زندگی کنم،اصن کلاس من به شما نمیخوره پیف پیف برو اون ور اصلا از قیافت حالم به هم میخوره نمی خوام اصن با هیشکی تو این دنیا حرف بزنم همتون آشغالین برین گم شین احمقا.......... یعنی از صبح ما نشستیم این ناصرخسرو رو خوندیم عاقا الان حس می کنیم اصن آدم نیستیم!!! از بس که از خودش تعریف کرد من یکی که بلند شدم وسط درس خوندن رفتم حموم!!!کور بشم اگه بخوام دوروغ بگم!!!من اصن آدمی نبودم یکشنبه برم حموم!! مامان بزرگمم شنبه ها دکتر نمیره،منم یکشنبه ها حموم نمیرم.اصلش تو ذاتم نیس یکشنبه برم حموم!! حالا بگذریم...! الان صب،روزِ قواعدِ عربه،من فردا شب میام اینجا براتون رقصِ عربی میرم. دوباره پس فردا روزِ زبان خارجیه.پس فردا شبش میام براتون فیلم خارجی دوبله می کنم لینک دانلودشم میذارم همین تنگِ هین مطلب!!! آخر هفته رم میذارم واس شاهنامه میام توران و ایران و افراسیابو هفت جد و آبادشو میارم جلو چشاتون. الان از شیش تا قصیده چار تای دیگه دارم.امشب بتونم این قصیده هارو تموم کنم همین امشب به آزاده زنگ میزنم جای هممون پونصد تا صلوات برفسته.  حالا ما انقد زحمت میکشیم،مغزمونو،جوونیمونو،پتانسیلمونو،میذاریم واسه درسای عزیز و دوس داشتنی مون که فردا استادا زیرِ پر و بالمونو بگیرن،صبِ اولِ صب،کله سحر، استاد میاد میگه:یعنی فردوسی اگه میدونست شماها میخواین شاهنامه شو بخونین اصلا دور و بر شعر گفتن نمیرفت!! دوباره اون یکی میاد به یه حالت زار و نزاری میگه:خـــــــــــــــــــــــــــاک تو سَّرِ این مملکت کنن،که شوماها دانشجوعاشین!!! ینی خــــاک همو تو سرتون!!! الانم یه انگلی مثِ من با وجودِ تمام این سرکوفت ها و شماتت های ظالمانه،دارم تو این مملکت زندگی میکنم،بعد انگل بودنم واسه چیه؟واسه اینه که با وجود همه ی اونایی که تو سطرِ بالا گفتم،الان تو دلم آشوبه من چه جوری امشب ناصرو تموم کنم؟! ینی هنو من دغدغه دارم برای تحصیلم و برا آیندم!!! پ.ن:امشب یا من تموم می کنم یا ناصر.خلاص!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

نااااصر دوسِت داریم نــاصر عشق مائی!!!

به تقلیدِ بسیار ضایعی از پارلا اکنون وقت استراحتمان است.از صبح تا به اکنون از این کُنج به آن کُنج لغزیده ایم در پیِ خواندن ۴ کلمه درس از برایِ امتحان. تصمیم گرفته ایم هر روز را به یک درس اختصاص دهیم و هی از این شاخه به آن شاخه نپریم.مثل آدم در یک روزِ کامل یک کتاب را میخوانیم و تمامش می کنیم.و دیگر روز به سراغِ کتابِ دیگر می رویم. مثلا امروز،روزِ ناصرخسرو جون بود.مخففش میشه ناصر. باید برای امتحان،۱۵ قصیده را بخوانیم که از صبح تا به اکنون،بنده نمی دانم چند تایش را خوانده ام فقط میدانم از همین ساعت تا آخرِ شب فرصت دارم ۴ قصیده ی دیگر را بخوانم. دو قصیده ی ناصر را می توان در یک ساعت و نیم به طور کامل خواند.فقط دو قصیده. حال نمی خواهم حساب کنم چقدر انرژی صرف کردم و چقدر صرف نکردم که اکنون باید ۴ قصیده ی دیگر را در دو تا یک ساعت و نیم بخوانم.همین امشب.تا فردا فرصت باقیست. ناصرخسرو نیز اشعارش نیس که خعلی جذابن!!! واس همین کلا خاصیت مغناطیسی داره!! هر کودوم از قصیده هاشو بخونی باس بری یه دو دور دوش بگیری تر و تازه شی،مغزت فِرِش شه تا بتونی برا خوندن قصیده بعدی حاضر شی. کل شعرای این بنده ی خدا مضمونش اینه:همه گاون،همه خرن،همه بی شعورن،همه نفهمن،همه چوپونن،همه بو میدن،همه چرکن ولی من خوبم،من فرشته ام،من پاکم،من نازم،من آدم حسابی ام،من کراوات دارم شما هیش کودوم اصن نمیفهمین کراوات چیه!! من جام اون بالا بالاهاس،حقِ من این نیست بین شما پَچَلا زندگی کنم،اصن کلاس من به شما نمیخوره پیف پیف برو اون ور اصلا از قیافت حالم به هم میخوره نمی خوام اصن با هیشکی تو این دنیا حرف بزنم همتون آشغالین برین گم شین احمقا.......... یعنی از صبح ما نشستیم این ناصرخسرو رو خوندیم عاقا الان حس می کنیم اصن آدم نیستیم!!! از بس که از خودش تعریف کرد من یکی که بلند شدم وسط درس خوندن رفتم حموم!!!کور بشم اگه بخوام دوروغ بگم!!!من اصن آدمی نبودم یکشنبه برم حموم!! مامان بزرگمم شنبه ها دکتر نمیره،منم یکشنبه ها حموم نمیرم.اصلش تو ذاتم نیس یکشنبه برم حموم!! حالا بگذریم...! الان صب،روزِ قواعدِ عربه،من فردا شب میام اینجا براتون رقصِ عربی میرم. دوباره پس فردا روزِ زبان خارجیه.پس فردا شبش میام براتون فیلم خارجی دوبله می کنم لینک دانلودشم میذارم همین تنگِ هین مطلب!!! آخر هفته رم میذارم واس شاهنامه میام توران و ایران و افراسیابو هفت جد و آبادشو میارم جلو چشاتون. الان از شیش تا قصیده چار تای دیگه دارم.امشب بتونم این قصیده هارو تموم کنم همین امشب به آزاده زنگ میزنم جای هممون پونصد تا صلوات برفسته.  حالا ما انقد زحمت میکشیم،مغزمونو،جوونیمونو،پتانسیلمونو،میذاریم واسه درسای عزیز و دوس داشتنی مون که فردا استادا زیرِ پر و بالمونو بگیرن،صبِ اولِ صب،کله سحر، استاد میاد میگه:یعنی فردوسی اگه میدونست شماها میخواین شاهنامه شو بخونین اصلا دور و بر شعر گفتن نمیرفت!! دوباره اون یکی میاد به یه حالت زار و نزاری میگه:خـــــــــــــــــــــــــــاک تو سَّرِ این مملکت کنن،که شوماها دانشجوعاشین!!! ینی خــــاک همو تو سرتون!!! الانم یه انگلی مثِ من با وجودِ تمام این سرکوفت ها و شماتت های ظالمانه،دارم تو این مملکت زندگی میکنم،بعد انگل بودنم واسه چیه؟واسه اینه که با وجود همه ی اونایی که تو سطرِ بالا گفتم،الان تو دلم آشوبه من چه جوری امشب ناصرو تموم کنم؟! ینی هنو من دغدغه دارم برای تحصیلم و برا آیندم!!! پ.ن:امشب یا من تموم می کنم یا ناصر.خلاص!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا