ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

پیوندانگی

نام تو را که آواز می کنمچشم انداز را کشت زارانی می بینمکه در آن دختران آفتاب گردانگل های درشت سینی را بر سر نهادهبه تماشای نام تو می آیند... به زودی قرار است گل آفتابگردان شویمُ توی سینی های طلایی بنشینیمُ به تماشای پیوندِ زیبایِ جاودانگیِِ یکی دیگر از فرزندانِ آدم و حوا بشتابیم! انعکاس لبخندِ این پیوند با این آهنگ + شعر بالا از استادم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

پیوندانگی

نام تو را که آواز می کنمچشم انداز را کشت زارانی می بینمکه در آن دختران آفتاب گردانگل های درشت سینی را بر سر نهادهبه تماشای نام تو می آیند... به زودی قرار است گل آفتابگردان شویمُ توی سینی های طلایی بنشینیمُ به تماشای پیوندِ زیبایِ جاودانگیِِ یکی دیگر از فرزندانِ آدم و حوا بشتابیم! انعکاس لبخندِ این پیوند با این آهنگ + شعر بالا از استادم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

تکنولوژیِ ناقلا

چندیست همین جور چپُ راست به صورت گلوله ای نشانه هایی از دوستان و یاران قدیمی به واسطه ی قوی ترین شبکه ی اجتماعی در عصر حاضر به سمتمان رهسپار می شوندُ عین بازی های جور چین به لیستِ دوست های نداشته مان(!) اضافه می شوند! دوست هایی که هیچ وقت کنارمان نبودندُ یکهو به فاصله ی سی ثانیه افتادند توی کاسه مان...!! آدم یک جوری می شود،بعد از گذشت سال های متمادی،یکهو رفیق شفیقت از گوشه ی مانیتورِ کامپیوترت سر خم کند توی صورتت و بگوید:چطططططوری؟؟؟؟؟ تا میایی دستُ پایت را جمع کنی یک مشت عکسِ بزک دوزک شده می ریزند توی مردمک چشم هایت.خودش کلی وقت می برد تا از بین آن همه آدمِ جوروا جور رفیقِ قدیمیِ دوران راهنمایی ات را پیدا کنی!! همانی که بود!! نه همانی که هست!! دوستان و یارانِ دشتُ سبزه زارمان اکنون به صورتِ کاملا طنازانه ای رنگُ وارنگ شده اند.از آن حالتِ سیاهُ سفیدی که در ذهن داشتیم در آمده اندُ فقط کم مانده یک عکس از خودشان بگذارند که ناخدا گشته اند و دارند کشتی می رانند!!! یا سوار دلفین شده اند و دارند آموزشش می دهند!!!! خلاقیت هایشان گاهی آدم را به وجد می آورد... این تکنولوژی ها زمان را درسته قورت می دهند.وقت برای هضم آنچه گذشت را به آدم نمی دهند. دارند یک کاری می کنند وقتی ساعت 3 نصفه شب با بیژامه نشسته ای و داری خرت خرت هویج می خوریُ با خیالِ آسوده آهنگ امیلی پولن گوش می کنی ناگهان موجودکی از عمقِ تاریکی تمام هستُ نیستت را بیاورد بیندازد جلویت!!!! حقیقت باید به تدریج چشم ها را خیره کند وگرنه همگان کور می شوند. ((امیلی دیکنسون))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

تکنولوژیِ ناقلا

چندیست همین جور چپُ راست به صورت گلوله ای نشانه هایی از دوستان و یاران قدیمی به واسطه ی قوی ترین شبکه ی اجتماعی در عصر حاضر به سمتمان رهسپار می شوندُ عین بازی های جور چین به لیستِ دوست های نداشته مان(!) اضافه می شوند! دوست هایی که هیچ وقت کنارمان نبودندُ یکهو به فاصله ی سی ثانیه افتادند توی کاسه مان...!! آدم یک جوری می شود،بعد از گذشت سال های متمادی،یکهو رفیق شفیقت از گوشه ی مانیتورِ کامپیوترت سر خم کند توی صورتت و بگوید:چطططططوری؟؟؟؟؟ تا میایی دستُ پایت را جمع کنی یک مشت عکسِ بزک دوزک شده می ریزند توی مردمک چشم هایت.خودش کلی وقت می برد تا از بین آن همه آدمِ جوروا جور رفیقِ قدیمیِ دوران راهنمایی ات را پیدا کنی!! همانی که بود!! نه همانی که هست!! دوستان و یارانِ دشتُ سبزه زارمان اکنون به صورتِ کاملا طنازانه ای رنگُ وارنگ شده اند.از آن حالتِ سیاهُ سفیدی که در ذهن داشتیم در آمده اندُ فقط کم مانده یک عکس از خودشان بگذارند که ناخدا گشته اند و دارند کشتی می رانند!!! یا سوار دلفین شده اند و دارند آموزشش می دهند!!!! خلاقیت هایشان گاهی آدم را به وجد می آورد... این تکنولوژی ها زمان را درسته قورت می دهند.وقت برای هضم آنچه گذشت را به آدم نمی دهند. دارند یک کاری می کنند وقتی ساعت 3 نصفه شب با بیژامه نشسته ای و داری خرت خرت هویج می خوریُ با خیالِ آسوده آهنگ امیلی پولن گوش می کنی ناگهان موجودکی از عمقِ تاریکی تمام هستُ نیستت را بیاورد بیندازد جلویت!!!! حقیقت باید به تدریج چشم ها را خیره کند وگرنه همگان کور می شوند. ((امیلی دیکنسون))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

کسانی که از دماغِ فیل می افتند چه شکلی اند عایا؟!

خانم آرایشگر چنان به اریکه ی خویش تکیه زده بود که گویی خالق تمام زیبایی ها اوستُ بس!!پ.ن:هنرمند بودن به ظرفیت نیاز دارد نه اِفّه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

کسانی که از دماغِ فیل می افتند چه شکلی اند عایا؟!

خانم آرایشگر چنان به اریکه ی خویش تکیه زده بود که گویی خالق تمام زیبایی ها اوستُ بس!!پ.ن:هنرمند بودن به ظرفیت نیاز دارد نه اِفّه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

منی که در یک عصرِ پنجشنبه گم شده بود.

در یک هوای ابری رفتم تا کمی از حالُ هوای دی ماهی پرت کنم خودم را در حالُ هوای روزهایی که سایزِ مغزم اسمال بود،اما ابری تر شدم وقتی در معرضِ معاشرت با یک سری موجوداتِ عجیب الخلقه ای قرار گرفتم که هیچ شباهتی با من نداشتندُ فقط در هر نفسی که می کشیدم به یادِ خودم می افتادم که ساعاتی پیش، در سیاره ی خودم راحتُ پاکیزه نشسته بودمُ و لنجُ پوزم را برای چند تن از یارانم کج و معوج می کردم. آدم این جور وقت ها وقتی پیدا می کند برای یافتنِ خویش در جایی که نیست.در جایی که باید باشدُ،نیست. در پایانِ آن قرارِ ملعون و کسل کننده،بر آن شدم تا سرنخی از خود را بیابم در یک دامنِ زپرتیِ تو خونه ای که مدت ها قبل برای شکارش نقشه کشده بودم.دامن را به هر مصیبتی که بود خریدم و انداختمش توی پلاستیک.کمی دلم گرم شد وقتی می دیدم قطعه ای از منی که نیست را می توانم به این دامن متصل سازمُ دوباره برگردم به سیاره ی کوچک خودم،با موجوداتی که اول از هر چیز،من را به من تقدیم می دارند تا خودشان را.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

منی که در یک عصرِ پنجشنبه گم شده بود.

در یک هوای ابری رفتم تا کمی از حالُ هوای دی ماهی پرت کنم خودم را در حالُ هوای روزهایی که سایزِ مغزم اسمال بود،اما ابری تر شدم وقتی در معرضِ معاشرت با یک سری موجوداتِ عجیب الخلقه ای قرار گرفتم که هیچ شباهتی با من نداشتندُ فقط در هر نفسی که می کشیدم به یادِ خودم می افتادم که ساعاتی پیش، در سیاره ی خودم راحتُ پاکیزه نشسته بودمُ و لنجُ پوزم را برای چند تن از یارانم کج و معوج می کردم. آدم این جور وقت ها وقتی پیدا می کند برای یافتنِ خویش در جایی که نیست.در جایی که باید باشدُ،نیست. در پایانِ آن قرارِ ملعون و کسل کننده،بر آن شدم تا سرنخی از خود را بیابم در یک دامنِ زپرتیِ تو خونه ای که مدت ها قبل برای شکارش نقشه کشده بودم.دامن را به هر مصیبتی که بود خریدم و انداختمش توی پلاستیک.کمی دلم گرم شد وقتی می دیدم قطعه ای از منی که نیست را می توانم به این دامن متصل سازمُ دوباره برگردم به سیاره ی کوچک خودم،با موجوداتی که اول از هر چیز،من را به من تقدیم می دارند تا خودشان را.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

چاهارشنبه های چاهار خانه

چهارشنبه ها همیشه با جاسازیِ ظرف های خشک شده شروع می شوند و با آب کشیدنِ لیوان های حلق آویزِ از جا ظرفی به پایان می رسند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

چاهارشنبه های چاهار خانه

چهارشنبه ها همیشه با جاسازیِ ظرف های خشک شده شروع می شوند و با آب کشیدنِ لیوان های حلق آویزِ از جا ظرفی به پایان می رسند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا