ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۲۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

فلسفه جون

دیدی چی شــــد؟؟؟؟ یه لحظه دلم برا فلسفم تنگ شد..... البته فلسفه ی خودم نه هــــا!!! کتآب فلسفم!!!! همونی که تو مدرسه میخوندیمش!!! دیروز یه وبلاگ دیدم اسمش این بود: کدوی فیلسوف!!! رفتم توش همه چی توش بود الا اونی که باید میبود!!! هیچی دیگه الان اسمش داره با مغزم بازی میکنه... کدوی فیلسوف چرا من فلسفه نزدم رشتمو؟! این چه اشتباهی بود که من کردم؟! فلسفه...یه روز برات یه شعر می سرایم!!! نگران نباش!! ما بعد الطبیعه ی من!! چقدم از خودمون میومدیم وقتی فلسفه میگرفتیم دستمون!!!   ▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄   حالا که تا اینجا اومدیم بذارید یه جمله فلسفی هم از نیچه بذاریم!!! مرگ اصن به ما مربوط نمی شود،تا ما هستیم او نیست و هنگامی که او می آید ما نیستیم. ((فریدریش نیچه)) ▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄ ▀▄
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

خیار سبز!!!

این خیارای قلمی و ریز و کوچول موچولو هستن که مامان من میخره میاره خونه با گوجه محلی؟دیدین؟ اینا وقتی پیرو میشن چروک میشن قوز میشن رنگشون تیره میشه از کار افتاده میشن کتکی میشن و در شرفِ مرگن،خیلی خوشمزه میشن!!! من خیلی این خیارای پیرو دوست دارم بخورم اونم با چی؟! با پوست!!! بعد یکیشونو خوردم سرفم گرفت مامانم اومده میگه:واسه چی داشتی سرفه میزدی؟! اول حضور ذهن نداشتم بعد کم کم یه چیزی خورد تو مخم یه چیزی شبیه دسته ی کتاب!! بعد یهو یادم اومد واسه اون خیاره بوده گفتم:یه خیاری خوردم پرید تو گلوم سرفه زدم.... در همون حینم دستامو برده بودم بالا به صورت کش و قوسی،از همینایی که آدمیزاد بعد از کار مداوم با کامپیوتر انجام میده بعد یهو دیدم مامانم داره بدو بدو انگاری من دارم الان خفه میشم و خون داره از چشام میزنه بیرون اومد چِنگِ مارو گرفت آورد پایین چهار بار زد پشت کمرمون تا خوب شیم!! من خندیدم مامانمم خندید!!! حالا الان من خودم به شخصه دنبال نکته ام و میدونم شما!!! دوست عزیز هم مثل من دنبال یه نکته هستید!! اما باید به عرضتون برسونم که!! اینجا هیچ نکته ای در کار نیست!!! و الان یه خاطره ای از استاد رزمی یادمون اومد که میخوایم براتون تعریف کنیم!!! آقا این استان کرمانیا،به خیار،میگن خیار سبز،بعد با استنادِ به این نکته!! ما خاطره مان را آقاز میکنیم!!! استاد رزمی مدتی از معلمیِ خود را در استانِ تهران گذراندند به همراهِ برادرشان،شاید این قضیه بر میگردد به سالیانِ پیش!!! بعد!!یک روز استاد رزمی تشریف میبرند میوه فروشی به آقای فروشنده که تهرانی بوده اند می فرمایند:آقا ۱ کیلو از این خیار سبزا به ما بده،بعد آقای فروشنده،برمیگردند و به آقای رزمی میگویند:مگه رنگای دیگشم هست؟! بعد این را یک روز برایمان تعریف کردند و یادم است چقدر خندیدیم ۵ نفری!!! فکر میکنم شب هم بود!! یعنی کلاسمان شبانه برگزار شد!!! بله این بود دیگر!! همین دیگه.... برچپس ها:خیار،خیار سبز،خیار مشکی،خیار صورتی،خیار بادمجونی،خیار قلب قلبی،خیار کله کدویی،خیار تیز،خیار ریز،خیار اندامی،خیار بدنسازی،خیار گلبه ای،خیار کاکائویی،خیار محلی،خیار فله ای
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

پروانه هَک!!!!

این موسِمان را که روزِ اول کار گذاشتیم روی وبلاگمان خیلی ذوق و شوق داشتیم برایش!!  یک عالمه قوربون صدقه اش رفتیم هی چرخاندیمش این ور چرخاندیمش اون ور!!! هی کلیک کردیم روی این روی اون کلیک کردیم روی این،چپ کلیک،راست کلیک، براش شعر شاپرک خواندیم!!!! برایش تاجِ صورتی تصور کردیم با لباس تور توری نقره ای اکریلی و کفش پاشنه بلند که پشتش پاپیون داره و اسمشم گذاشتم پروانه هک!!!! پروانه هکی کوچولو و نقلی و ریزه میزه بر از قر و ادا و عشوه با صدایی نازک و تو دل برو که ماتیکِ قرمزم زده و اوووو کی بره این همه رارووووو!!! خلاصه دیگه هیچی براش کم نذاشتم!!!        حالا امروز که به خیافش نیگا میکنم میبینم بیشتر شبیهِ پشه ست تا پروونه!!! بابام که میگفت من فک کردم این شتره!!!!   الان نتیجه؟ هیچی دیگه نتیجه اینکه دیدگاهمان به زندگی روز به روز دارد دستخوش تغییرات قرار میگیرد!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

☼ آفتـ ـابـــ شد!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

☂ باروטּ

دیشب خواب بودم و باد می آمد...باران هم بود... آسمان یک عالمـــــــــــه دیشب سروصدا داد...!! شلوغ کرده بود شب را... بادهای اینجا کمی ترسناک اند... اما وقتی خیالت راحت باشد میتوانی جور دیگر نگاه کنی... اینجا هم بارانش قشنگ است و هم بادش و نیز برفش!!!   چراغ های خانه مثل شب روشن است.... تاریک و گرم.... امروز هم باز باران می آید....   میخواهم کلاس گیتارم را کنسل کنم... اما هرچه زنگ میزنم کسی جواب نمیدهد... شاید دور و بر ساعت های ۳ کسی بیاید... منشی را میگویم....   باز خوابم میآید.... میخوام خوابم را تنظیم کنم.... دیگر ظهر ها نخوابم... میخواهم عادت کنم به کم خوابی....   باز باد می آید.... باران هم..... بخاری هم روشن است....  باران،قصیده واری، غمناک آغاز کرده بود. می خواند و باز می خواند، بغض هزار ساله ی درونش را انگار می گشود اندوه زاست زاری خاموش! نا گفتنی است... این همه غم؟! نا شنیدنی است! پرسیدم این نوای حزین در عزای کیست؟ گفت:اگر تو نیز، از اوج بنگری، خواهی هزار بار از اوج تلخ تر گریست! ((فریدون مشیری))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

جودی...!!!

بابا لنگ دراز....!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

...

یه کسایی هستن تو زندگیت که حالا خواسته یا ناخواسته زندگی رو هم به کام خودشون تلخ میکنند هم به کام دیگران....اگه بخوای میشه راحت از زندگیت پاکشون کنی...به راحتیِ فوت کردن یه شمع... اما...چه شکلی میشه کسی که وجودش،وجود توست و روحش،روح توئه رو رها کرد....؟؟؟ اینو دیگه کجای دلم بذارم....؟؟؟؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

زندگی!!! مساوی با ظرف و خواب!!

یک عالمه اکنون ظرف داریم برای شستن!!! یعنی از دیشب!!!! روی هم تلمبار شده و خب!!!! امروز یک عالمه شده باید بشوریمشان....!!!! پریشب که از بازرسی خوابگاه برگشتیم خانه....یک دانه ظرفِ ناشسته هم وجود نداشت!!!! چقدر هم کیف داد وقتی دیدم ظرفِ ناشسته وجود ندارد!!! آن شب ساعت ۹ هم رفتم خوابیدم!!! الان هم باز خوابم میآید!!!! میروم ظرف ها را میشورم!! بعد هم میخوابم!!!! زندگی چیه واقعا؟! همینه به خدا!! میری پا ظرفشویی دو ساعت ظرف میشوری بعدم میری میگیری میخوابی!!! کاری داره دیگه؟! چیه آدما انقد این زندگی رو پیچیده میکنن؟! هان زندگی یعنی این!! زندگی یعنی اون!!! خو الان زندگی چشه هی می نالیم ازش؟! والا!!! بیا برو بگیر بخواب!!! هوام ابریه و....کلی هم گوشات سنگینه و هیچیم نمیشنوی و همه اینا!!! خب زندگی همینه دیگه عزیزه من دیگه چیه زندگی؟! والا!!! پ.ن:اصن من یکی که اعتقادم بر اینه!! آدم اگه برا خودش مغزش محدود باشه خیلی هم کیف میده تازه!!! ولی چی؟! برا خودش!!! نه برای دیگران!!! باس تا میتونی ادای روشنفکرارو در بیاری تا چی؟! داخل آدم حسابت کنن!!!! روشنفکری هم که کاری نداره!!! روشنفکریک مخفف اینه: روش و شیوه ی نفرتِ فکری کارهایِ راندمانِ یک کشور!!!! تموم شد و رفت!! مخففشم ساختم براتون و خلاص!!!! اون ک آخرشم...حرف تصغیره!!!! برای نُقلی کردنِ کلمه!! صرفا برا همین و آوردن فعل در آخر عبارت که همانا فعلمان همان کشور است!!!! پ.ن:تموم شد!! دیگه بحثی درش نیست اصلا!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

صورت!!! آینه!!! صبح!!!!

نمیفهمم چرا اینجوری است این صورتمان!!! یک روز از خواب بیدار می شویم میبینیم عین کلاغ سیاهیم!!! دیگر روز از خواب بیدار می شویم میبینیم صورتمان عین برف سفید است!!! چیست جریان این روز و شبِ صورتمان!!! بعد اول صبح سفید است همچین که به شب و بامداد نزدیک میشویم... سیاه و سیاه تر می شود!!! ربطی هم به هیچ چیزی که فکرش را هم کنم ندارد!!! نمیدانم چه صیغه ایست جدیدا در سیستم بدنیِ ما...!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

شتر در خواب بیند پنبه دانه!!!

میگن فلانی برا خودشه برا خودش میبره و میدوزه....شده حکایت ما....!!! اصن اون پست قبلی من باب آژانس بانوان و اینا همش چرت بود...!!! اصن قضیه این نیست!!!! اگر قرار شد من برم بیام که راننده شخصی معنا نداره اصلا برا من!!! یعنی چه؟! ما دیگه خیلی خودمونو تحویل گرفته بودیم مثیکه...!!! اوه اوه راننده اینجوری راننده اونجوری!!! به قول همکلاسی کلی کرشمه و ناز و ادا....!! همش حرف مفت بود!!! آره!! همینو میخواستم بگم!! اگه قرار شد...یعنی قرار هست که من برم و بیام ۶۰ کیلومتر راه رو...باید با اتوبوسی،مینی بوسی،خلاصه با یه چیزه عمومی برم و بیام...!!! یعنی تهنایی از شهرک سوار شم برم اون جا بعد از اونجا سوار شم بیام شهرک...!!! بعد حالا چی؟! برای تحقق این امر،باید نامه بگیریم از دانشگاه...!!!! بعد حالا رفتیم تو سایت برنامه کلاسیمونو بگیریم...جای اسم یکی از استادا عدد صفر گذاشتن بعد حالا چی؟! نه تاریخی نه چیزی فقط نوشته شنبه این یکشنبه اون دوشنبه این سه شنبه اون و اینا.... ما که نفهمیدیم آخر چه شد!!! (چقد خوبه آدم همش بد بگه از چیزای دور و برش)!!!! حالا دیگه این بود جریان امروز!!! بعد اخبار بعدی من باب این دانشگاه رفتن ما در همین وبلاگ!!! با همین شکل و شمایل قرار خواهد گرفت!!!! بعد حالا چی؟! کلی گناهای اون آژانس بانوانرم پاک کردم!!! ولی عیب نداره این خانمای بانوان اینجا ما ها خیلی دلمون ازشون پره بلاخره تو دنیای واقعی همه ازشون ناراضی هستن!!! ما هم در دنیای مجازی نارضایتی خویش را اعلام نمودیم!!! اَق!!! خداییش خسته شدم بس که تو خونه خوردم و خوابیدم!!! همشم سردردم!!!! بذارید آخر پستم یه خورده عجز و لابه کنم ادای ناشکرارو در بیارم جریان برعکس شه!!! آره دیگه هیچی دیگه!! یه سره خواب!!! هیچ کاره مفیدی هم که انجام نمیدیم و یه سره خواب و خوراک و تلویزیون و اون نرم افزاره هم که پکید کلا دیگه هیشکی نمیاد توش! اصن انگیزه ها کم شده!!!! دیگه هیشکی نمیاد به خدا!!! به قوله یکی از بچه ها یه زمانی اینجا پره آدم بوددد!!! الان دیگه گاوم پر نمیزنه!!! همینه دیگه!!! اینا همه مقطعیه!!! سرگرمی های جوانانِ علافِ ایرانی!!!! همینه دیگه!!! تازه یکیشون هست کارش هک کردنه!! میره آیدی این و اونو میگیره هک میکنه بعد با اسم خودشون به خودشون پی ام میده سلام چطوری خوبی سلامتی؟ تازه جالب تر از اون میدونید چیه؟! میری مثلا ازش دلیل جویا میشی مثلا میگی مردک چرا این کارو میکنی؟ مگه من چه هیزم تری بهت فروختم میری هکم می کنی؟! بعد قیافشو اینجوری میکنه میگه ببخشید غلط کردم منو ببخش!!! بعد جواب نمیدی بعد مینویسه:منو بخشیدیییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد حالا چی؟! جالبش اینجاست که در همون حین که به غلط کردم افتاده،در همون حین داره هک میکنه بعد دو دقیقه بعدش با اسم خودت به خودت پی ام میده:چرا جوابمو نمیدی منو بخشیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی این چیه به قرآن!!! اصن یه موجود عجیب غریبیه!!! نمیفهمم کیه کجاست اصن اسم واقعیش چیه!!!! تا حالا پستم به همچین آدمی نخورده بود به خدا...!!! اصن آدم نمیدونه چی به این آدم بگه!! حالا مهمم نیست!!!! با اسم ما که نمیتونه کاری بکنه فقط همین میاد یه جو میده میره به قول یکی از بچه ها...!!! کلا دیوونس!!! باز به قول یکی از بچه ها نمیفهمه با خودش چند چنده!!!! والا....!!! پ.ن:دلمان میخواهد برویم سر کلاس درس بنشینیم خشک شود گردنمان....!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا