ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

پایان نامه ی استاد

استاد:[در حین درس دادن]:کی زرنگه؟ زهرا از ته کلاس:ما...!!! من از اولِ کلاس:ما...!!! استاد:خله خب بیاین دوتاتون این کلیدا رو بگیرین در دفتر منو باز کنین از تو قفسه کتابا دَ دوازده تا مجله وردارین بیارین!!! .... چند لحظه پس از عملیاتِ انجام شده: استاد:[در حال زیر و رو کردن کتاب ها]:نگا کن توروخدا اینا رفتن پایان نامه منم ورداشتن اُوُردن!!!! من: زهرا:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

روز خوب

امروز روز خوبی بود! هیچ صفری اضافه نشد، به هزار غمی که داشتیم...   شاعر:سینا به منش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

by the way...life.is.life

امروز...!!! یک کلمه ی "مجهول"...! باعث شد سرِ کلاس "من" شوم و..."من"...   رفیقِ راهمان اذیت میکند....!!!! مدام نق میزند به جانم...!!! دلم میخواهد گیسش را بکشم و بگویم:جانه من بگو دردت چیه واقعا؟!   امشب... شبی بود که تلفن را گذاشتم روی پایم.... و شماره ی همانی را گرفتم که موقع گریه کردن بابات تجدید شدنم سرم را روی پایش گذاشته بودم.... ۴ سالِ پیش....   دیروز...!!! هوس بستنی کردم...بستنیِ یخی....توی محوطه ی دانشگاه.... با دوستان،بازارچه را دور زدیم... بستنی گیرمان نیامد... ولی یک لحظه ی خوب گیر من آمد که دختر دستم را گرفت و گفت: "خیلی از آشناییت خوشحال شدم"....   ۴ عدد دفترچه بیمه ی آبی.... چندی قرص و دوای پخش و پلا شده روی میز آشپزخانه.... مرا سرِ کیف می آورد...!!!! سرماخوردگی ام را مثل مدادِ زرد مینا عامری دوست دارم..... نمیخواهم دوا بخورم.... میخواهم بماند در تنم.... تا همیشه....   کلاسِ های امروزم در دانشگاه را مثل آدامس های سه بعدی ام جویدم.... آنقدر جویدم تا مثل یک گلوله نخ شد در دهانم...نرم و پاره پاره.... زمان را هم هل دادم زیر آستین مانتو ام و سرخوشانه سرم را به به طرف بالا گرفتم...   امروز....باز هم باد می آمد...!!! بادِ شدید...در برهوتِ حد فاصل سردر تا دانشکده.... تنها دغدغه ام این بود که مبادا چادر یکی از دانشجوها از سرش برکنده شود و صاف...بیوفتد روی من... بشوم مومیاییِ سیاه رنگِ متحرک...!!!   دلم میخواهد تمام تنش های خستگی زایم را به چوب ببندم و با شیلنگ رویشان آب بپاشم.... پولِ آژانس هایم.... جاده ی پر از لاشه ی سگ.... دلتنگی هایم.... همه را.....    اشتهایم کم شده برای بلعیدنِ آهنگ هایم.... گویی دیگر نایی برای گوشیدن نیست.... مغز میگوید:بگوش.... گوش میگوید:سقط...!!!!!     به بخش ادراکاتِ حسی مغزم میخندم که باعث میشود به دکتر بگویم:سلام استاد....!!!!   یک چیز هست....یک چیزِ بد....که خیلی آزارم مید هد.... آن هم اینست که وقتی می نشینم توی تاکسی....صدای رادیو کرمان را بشنوم که در محاصبه با مردم میگوید: اگر یک کسی با شما تعارف زیادی کرد و شما می فهمید که تعارف هایش از ته دلش نیست چیکار میکنید؟ و در جواب می شنوم:من اوصولا زیاد تعارف نمی کنم...اگر هم بکنم جدیِ جدیه....!! یا وقتی که میبینم زنِ راننده....صدای ضبطش را بلند کرده و یک خواننده ی محبوب دکلمه میگوید با این مضمون که: یه روز از پریا پرسیدم به نظرت عشق غمه یا شادی؟ میدونی پریا به من چی جواب داد؟ گفت....مرتضی........عشق نه غمه نه شادی....عشق فقط انتظاره...انتظاره...انتظاره... یا وقتی که مردی تقریبا ۶۵ ساله...که شیره ای بودنش از پسا پرده ی صدایش فریاد بر می آورد با صدایی نکره میخواند: میدونی الان کجایم؟! تو جاده ی شمالم...آخ تو جاده ی شمالم....میدونی الان چی کارم؟! میدونی الان چی کارم؟! تو جاده ی شمالم..حالا تو جاده ی شمالم........   یعنی دلم میخواهد همان لحظه با کمال خونسردی...شیشه را بکشم پایین.... اول کیفم را نجات دهم... و سپس تنِ لشم را به سمت بیرون بیندازم و خلاص!!!   پ.ن: تمامِ خلوتم را می فروشم به یک آهنگِ خوب....!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

چکاوک

خواهر کوچولو رفته بود دم پنجره نشسته بود داشت هایده میخوند... همین که میگه: اگه میخونه نرم کجا برم؟! بلند بلند!!! با یه بشقاب پسته!!! بعد امشب رفتیم این دور و برا گشت بزنیم... رفتیم ته بازار دیدیم اتاقمون دقیق اون ورِ دیواره!!! یعنی بغل یه پارک نقلی که وسطشم فواره است!!! کلی مردم میرن و میان از اونجا!!! اونم بازارِ چی؟! طلا فروشی.... بعد حالا که تصور میکنم...میبینم خعلی با مزس!!! این خواهره ما صداش خیلی قشنگه...به خصوص از پشت تلفن.... من وقتی بهش زنگ میزنم خیلی کیف می کنم تا اینکه روبروش باشم!!! بعد حالا مثلا مردم دارن رد میشن... از پشت اون گل و بوته ها یه بچه با صدای خوش داره میخونه: من میخام به خونه ی خرا برم.. اگه میخونه نرم کوجا برم... [با صدای شکستن پسته و جویدن آن در دهان] واقعا چه حسی به مردم دست میده؟!! من خودم اگه جای اون مردم بودم از پشت همون گل و بوته ها آدرس ایمیل این چکاوکو میگرفتم!!!! دوستان دقت کنید!! آدرس ایمیل!!! بهله.. خوابمون میاد دوباره فک کنم.... صبم به مصیبت ساعت 6و نیم..نه 6 و نیم نه...فک کنم 5....باس پا شیم بریم شهر خودمون!!! خدا به خیر بگذرونه صب چه جوری پاشیم حالا!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

دیم دیم دیم!!!!

دینگ دینگ!!! فردا صبح عازم همان شهرستانِ خودمان هستیم.... داریم می رویم پیِ کار و زندگیمان... وکیشنمان به پایان رسید... دینگ دینگ....!!!! جیلینگ جیلینگ...!!! خواهرم....حجاب تو عصمت توست....در حفظ آن کوشا باش....!!! خانومم....عشقم...نفسم....جیگرم....روسریتو بگش جلو... !!! جیلینگ جیلینگ....!!! زیم زیم زیم زیم زیم....!!! رفته ایم نمایشگاهِ لاکِ گوجه سبز!!! یک عدد لاک مغناطیسی خریده ایم... آمده ایم پاچه های شلوارمان را زده ایم بالا.... 4 زانو نشستیم بسم الله بسم الله گویان... خواستیم بزنیم و طرح دهیم رویش.... عین گوساله هرچه این جارویش را می کشیم روی ناخنمان... از آن خط هایی که آن پسره زده بود روی ناخنش روی ناخن ما ایجاد نمی شد...!!! نمی دانیم چرا...!! خواستیم امروز برویم دوباره یقه پسره رو بگیریم یک بار دیگه عملی توضیح بده ببینیم!!! اما وقت نشد!!! میخواستم.....اما.....نمیشد!!! خلاصه مانده روی دستمان!!! دوستانِ گرام... هرکس از این لاک های مغناطیسی دارد طرز کارش را برایمان بنویسد ممنون میشویم...!!! خدا اجرتان دهد به حق دوازده امامِ بر حق!!!! زیم زیم زیم زیم زیم!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

unavalible

چند سال است منتظر یک توئه نامرئی هستم.... یک توئی که در هزاران تو کاویدمش... اما نیافتمش... و نمیابمش.... چرا که توئی در کار نیست.... سراب هم نیستی... اصلا جز هیچ بودن هیچ چیز نیستی.... این منم که تو را ساخته ام اما نمی توانم وجودت بخشم... پس چند سال باقی را با ناخن های لاک زده روی همین صندلی تاکسی سر می کنم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

unavalible

چند سال است منتظر یک توئه نامرئی هستم.... یک توئی که در هزاران تو کاویدمش... اما نیافتمش... و نمیابمش.... چرا که توئی در کار نیست.... سراب هم نیستی... اصلا جز هیچ بودن هیچ چیز نیستی.... این منم که تو را ساخته ام اما نمی توانم وجودت بخشم... پس چند سال باقی را با ناخن های لاک زده روی همین صندلی تاکسی سر می کنم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

تو....

و درست در زمانی که اشتیاقم در خدمت انتظارم در آمده... و تار و پود روحم از هم گسیخته.... و تمام تنم کبود شده... و عمر تمام واژه های عاشقانه ام به سر آمده.... تو.... خواهی آمد.... با لبی خندان...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

از حال و احوال خزندگان و چرندگان!!!

_ اینجا آب ریختن مواظب باشین زمین نخورین،زمین خزنده است...!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

خرید کردن از مستر درویش

در این بازار اگر سودیست با دوریش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی پ.ن:خیلی وقت بود مثل امروز خرید بهم نچسبیده بود....!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا