ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

۳۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

اقیانوسیه ی من....

چقدر هم به خود می بالیدم وقتی که ناخن اشاره ام را محکم می زدم وسط پیشانی ام و ادا در می آوردم که مثلا من دارم زور می زنم تا از اقیانوسِ شعرهای در مغزم دریایی را برگیرم و بر روی کاغذِ آ چارِ سفیدم بریزم...و تازه چقدر هم به بغل دستی ام سرکوفت می زدم که:ینی تو واقعا یه بیت شعر نداری تو اون مغزِ پوکت؟! حال.. اکنون... در حال حاضر.... در خانه.... روی مبل لم داده ام... و دارم به اقیانوسم نگاه می کنم که چقدرررررررررر با شکوه است....!!!! لا مصب باید صورتش را گرفت و ماچش کرد....!!! پ.ن:به قول بیهقی:در همه کارها ناتمامیم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

اقیانوسیه ی من....

چقدر هم به خود می بالیدم وقتی که ناخن اشاره ام را محکم می زدم وسط پیشانی ام و ادا در می آوردم که مثلا من دارم زور می زنم تا از اقیانوسِ شعرهای در مغزم دریایی را برگیرم و بر روی کاغذِ آ چارِ سفیدم بریزم...و تازه چقدر هم به بغل دستی ام سرکوفت می زدم که:ینی تو واقعا یه بیت شعر نداری تو اون مغزِ پوکت؟! حال.. اکنون... در حال حاضر.... در خانه.... روی مبل لم داده ام... و دارم به اقیانوسم نگاه می کنم که چقدرررررررررر با شکوه است....!!!! لا مصب باید صورتش را گرفت و ماچش کرد....!!! پ.ن:به قول بیهقی:در همه کارها ناتمامیم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

عظمت منطق را دریاب

زمانی که بتوانی احساساتت را در مشتت بگیری و منطق را بر عقلت مقدم بشماری... زمین....زیرِ سلطه ی توست....!!!!  حکم بران بر جهان و بتازان با غرور....!!! دمی با احساسات نشستن آدمی را به چاه فاضلاب هم می کشاند....!!! زمانی که منطق بر دنیایت استوار باشد اصلش پوستت روشن است....!!!! می توانی بدون ضد آفتاب گام نهی در قعرِ آفتاب و خورشید را سایه کنی بر سرت....!!!! منطق را باید بوسه زد و احساسات را دست مایه ی رنج.... هر دردی که می کشیم تاوان پس زدن منطقمان است....!!! بعد از خدا با منطق باش و پادشاهی کن....!!! زمین....زیر سلطه ی توست....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

عظمت منطق را دریاب

زمانی که بتوانی احساساتت را در مشتت بگیری و منطق را بر عقلت مقدم بشماری... زمین....زیرِ سلطه ی توست....!!!!  حکم بران بر جهان و بتازان با غرور....!!! دمی با احساسات نشستن آدمی را به چاه فاضلاب هم می کشاند....!!! زمانی که منطق بر دنیایت استوار باشد اصلش پوستت روشن است....!!!! می توانی بدون ضد آفتاب گام نهی در قعرِ آفتاب و خورشید را سایه کنی بر سرت....!!!! منطق را باید بوسه زد و احساسات را دست مایه ی رنج.... هر دردی که می کشیم تاوان پس زدن منطقمان است....!!! بعد از خدا با منطق باش و پادشاهی کن....!!! زمین....زیر سلطه ی توست....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بچگی هایم را جا گذاشته ام جایی.....

هم اکنون دلمان به شدت هوای یک همبازی را دارد... همبازی ای که شَتَرَق!!!بزنیم پسِ گردنش و او هم شَپَرتَق!!! بزند پس گردن ما....!!! بعد با هم نقشه بکشیم که برویم جلوی همه نقش بازی کنیم که مثلا ما با هم دعوایمان شده... من گریه کنم و او فحش دهد و او گریه کند و من فحش دهم.... بزنیم تو سر و کله ی هم و جیغ بکشیم و کولی بازی در بیاوریم!!! و آخر سر رو کنیم به همه و با نیش های باز بگوییم: همــــــــــــــــش شوووووخــــــــــــــی بوووود!!! و با صورت های عرق کرده و قرمزمان در برویم!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بچگی هایم را جا گذاشته ام جایی.....

هم اکنون دلمان به شدت هوای یک همبازی را دارد... همبازی ای که شَتَرَق!!!بزنیم پسِ گردنش و او هم شَپَرتَق!!! بزند پس گردن ما....!!! بعد با هم نقشه بکشیم که برویم جلوی همه نقش بازی کنیم که مثلا ما با هم دعوایمان شده... من گریه کنم و او فحش دهد و او گریه کند و من فحش دهم.... بزنیم تو سر و کله ی هم و جیغ بکشیم و کولی بازی در بیاوریم!!! و آخر سر رو کنیم به همه و با نیش های باز بگوییم: همــــــــــــــــش شوووووخــــــــــــــی بوووود!!! و با صورت های عرق کرده و قرمزمان در برویم!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

My Lord

در لا به لای سنگ ریزه های خلنده ی عقل و منطق.... با پوتین های سبز... گام می نهم و سراسیمه به دنبال جمله ای،حرفی،کلامی میگردم از برای سرودنِ تو.... ای خارهای لامروّت...!!! من دختر یک پادشاه حکیم و سفت و سختم.... پادشاهی که حرف مُفت به دربارِ او راه ندارد.... امروز،روزِ میلاد این پادشاه است و من همچون برگی خشک و بی رنگ و حال،در خیابان های یک شهر شلوغ.... سرگردانم.... یک کلمه،یک جمله،یک حرف صامت حتی!! برای بیان عظمت دربارِ او می خواهم.....!! ای سنگ های خارا...! کمی آب شوید.... یک کلمه،یک جمله،یک حرف صامت حتی...!!! .... تولدت مبارک ای پدرِ پادشاهِ من....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

My Lord

در لا به لای سنگ ریزه های خلنده ی عقل و منطق.... با پوتین های سبز... گام می نهم و سراسیمه به دنبال جمله ای،حرفی،کلامی میگردم از برای سرودنِ تو.... ای خارهای لامروّت...!!! من دختر یک پادشاه حکیم و سفت و سختم.... پادشاهی که حرف مُفت به دربارِ او راه ندارد.... امروز،روزِ میلاد این پادشاه است و من همچون برگی خشک و بی رنگ و حال،در خیابان های یک شهر شلوغ.... سرگردانم.... یک کلمه،یک جمله،یک حرف صامت حتی!! برای بیان عظمت دربارِ او می خواهم.....!! ای سنگ های خارا...! کمی آب شوید.... یک کلمه،یک جمله،یک حرف صامت حتی...!!! .... تولدت مبارک ای پدرِ پادشاهِ من....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

حسِ من...شبِ من...

هوای دور و برم تماما بوی مسرت میده.... هرجا پا میذارم حس می کنم دارم روی گلبرگای گل سرخ راه میرم.... وقتی تو آینه نگاه می کنم حس میکنم این آدم زیباترین دختریه که تا به حال دیدم.... به هرچیزی که دست میزنم دوست داشتنی ترین شی ءِ دنیاست.... اینجا همش بوی خوشبختی میاد.... یک سره جلوی چشام پرواز میکنن خاطره ها و حس هام.... تخت خوابمو که نگاه می کنم مثل تخت خواب رویاییِ پرنسس ها تو کارتون هاست... وقتی چشمم می افته به صورت یکی از این آدم نماهای فرشته با خودم میگم چقده قشنگه... مگه میشه یه آدم پر باشه از اینهمه زیبایی که نشه چشم ازش برداشت؟! همه چی اینجا خوشمزس.... هرچی میخورم مزه ی نور میده.... هر کتابی که میخونم مطالبش فوری میره تو مغزم... بدون اینکه مجبور باشم با دسته جارو فروشون کنم تو مغزم....! اینجایی که من الان نشستم بهترین جای دنیاست... خدایا این چه حسیه که من دارم؟! بعضی وقتا همه چی میزنه به سرم...!!! یه لحظه خودمو توی یه دنیا یا تو یه حسی میبینم که نمیفهمم اصل وجودیش چی چیه؟! گاهی اوقات یه وضعیتی میشه که انگار دارم توی ۴ تا فصل طبیعت زندگی می کنم... نمی دونم ولی الان و این لحظه حس می کنم خوشبخت ترین دخترِ این مملکتم....!!! پ.ن:ولی به حمدالله این حسِ کاذب سریع رد میشه و مــــیره و به ابدیت می پیونده....!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

حسِ من...شبِ من...

هوای دور و برم تماما بوی مسرت میده.... هرجا پا میذارم حس می کنم دارم روی گلبرگای گل سرخ راه میرم.... وقتی تو آینه نگاه می کنم حس میکنم این آدم زیباترین دختریه که تا به حال دیدم.... به هرچیزی که دست میزنم دوست داشتنی ترین شی ءِ دنیاست.... اینجا همش بوی خوشبختی میاد.... یک سره جلوی چشام پرواز میکنن خاطره ها و حس هام.... تخت خوابمو که نگاه می کنم مثل تخت خواب رویاییِ پرنسس ها تو کارتون هاست... وقتی چشمم می افته به صورت یکی از این آدم نماهای فرشته با خودم میگم چقده قشنگه... مگه میشه یه آدم پر باشه از اینهمه زیبایی که نشه چشم ازش برداشت؟! همه چی اینجا خوشمزس.... هرچی میخورم مزه ی نور میده.... هر کتابی که میخونم مطالبش فوری میره تو مغزم... بدون اینکه مجبور باشم با دسته جارو فروشون کنم تو مغزم....! اینجایی که من الان نشستم بهترین جای دنیاست... خدایا این چه حسیه که من دارم؟! بعضی وقتا همه چی میزنه به سرم...!!! یه لحظه خودمو توی یه دنیا یا تو یه حسی میبینم که نمیفهمم اصل وجودیش چی چیه؟! گاهی اوقات یه وضعیتی میشه که انگار دارم توی ۴ تا فصل طبیعت زندگی می کنم... نمی دونم ولی الان و این لحظه حس می کنم خوشبخت ترین دخترِ این مملکتم....!!! پ.ن:ولی به حمدالله این حسِ کاذب سریع رد میشه و مــــیره و به ابدیت می پیونده....!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا