اگر من یه تابلوی نقاشی بودم،صاحب اثرم زمانی منو کشیده بود وقتی که برای اولین بار هرویین مصرف کرده بوده،یا وقتی که شاهد یه قتل توی ته یه کوچه بوده،یا وقتی که به تازگی یه تصادف کوچیک کرده بوده و بر اثر اون تصادف کوچیک دنده ش شکسته بوده،کسی که منو میخواسته بکشه دقیقا سه ثانیه بعد از تجربه ی چنین تجربیاتی قلم برداشته منو کشیده،همون رقم تابلو هایی ام که فقط یه کسی که ال اس دی زده میتونه ساعت ها بهش خیره بشه،اونم چهار زانو و دست زیر چونه. . .