ممکن است من شاهزاده ام را پیدا کنم،اما پدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند.

زبانت را گاز بیگیر!!

و تصور کن زمانی را که لاک های ناخن طوری بود که در اثر شست و شوی دست با آب... پاک میشد...!!! این واقعه به قدری فاجعه بار است که خدا عقرب را با بال می آفرید....!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

زبانت را گاز بیگیر!!

و تصور کن زمانی را که لاک های ناخن طوری بود که در اثر شست و شوی دست با آب... پاک میشد...!!! این واقعه به قدری فاجعه بار است که خدا عقرب را با بال می آفرید....!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بتادین جون!!!

بعد از چنــــــــــــــــد سال امشب از بتادین استفاده کردم...!!! خاطراتم زنده شد اصلش...!!! سوزش زخمم از یادم رفت وقتی شریانِ نارنجیِ شفق گونه اش روی پوستم سُر میخورد.... آخرین ملاقاتمان وقتی بود که من به خاطرِ دوستِ بی معرفتم دستم بخارپز شد و در بیمارستان... توسط یک آقای پرستار خبره دستم با بتادین شست و شو شد.... فکر می کنم حدودِ ۳ سالِ پیش بود...... حال امشب بعد از ۳ سال زیارتش کردیم...!!! چشممان به جمال دیدنش روشن گشت...!!! بس که کم مریضی کشیده ایم تا که به قدرِ مثقالی سرما میخوریم... به مدح دواهای تلخ و اکبیرمان برمیخیزیم و تا که جاییمان زخم می شود در مدح بتادین!!!   پ.ن:دندان ما زخوردن نعمت تمام ریخت....!!! مسئولان رسیدگی کنند لطفا...!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

بتادین جون!!!

بعد از چنــــــــــــــــد سال امشب از بتادین استفاده کردم...!!! خاطراتم زنده شد اصلش...!!! سوزش زخمم از یادم رفت وقتی شریانِ نارنجیِ شفق گونه اش روی پوستم سُر میخورد.... آخرین ملاقاتمان وقتی بود که من به خاطرِ دوستِ بی معرفتم دستم بخارپز شد و در بیمارستان... توسط یک آقای پرستار خبره دستم با بتادین شست و شو شد.... فکر می کنم حدودِ ۳ سالِ پیش بود...... حال امشب بعد از ۳ سال زیارتش کردیم...!!! چشممان به جمال دیدنش روشن گشت...!!! بس که کم مریضی کشیده ایم تا که به قدرِ مثقالی سرما میخوریم... به مدح دواهای تلخ و اکبیرمان برمیخیزیم و تا که جاییمان زخم می شود در مدح بتادین!!!   پ.ن:دندان ما زخوردن نعمت تمام ریخت....!!! مسئولان رسیدگی کنند لطفا...!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

لبخندت کو؟!

تو که هی نفس نفس می کنی و چپ و راست بوس کوچولو میفرستی و لب هایت را ورمیچینی... گوش کن... با تو هستم... تو که هی یا کیفت را از من میخواهی یا خودکارت را.... وقتی دوتایی با هم می رویم و سوار سرویس های دانشگاه می شویم.... چیزهایی را که من می بینم را میبینی؟! لبخند هایی که راننده های اتوبوسمان وقتی به دانشگاه پیام نور می رسند تا دانشجوها را سوار کنند را میبینی؟! میبینی سرِ آن پیچ چگونه همه شان با هم پروانه وار دور می زنند؟! میبینی چطور هم زمان حرکت می کنند و پشت سر هم میرانند؟! رفاقت های لوتیِ راننده ها را حس میکنی؟! مخصوصا همانی که به میدان آزادی میرود و من خرابِ تیپش هستم؟! میدانی کدام را می گویم؟! همانی که وقتی می بینیمش دوتایی به صورت هم نگاه می کنیم و می خندیم؟!   آیا می دانی من چند بار از شیشه به تو نگاه کردم و تو داشتی از پنجره به بیرون نگاه میکردی؟! خبر داری امروز صبح چقدر در ایستگاه منتظرت بودم و تو نیامدی و رفتی و هیچ نگفتم؟! بگو ببینم چند بار سعی کردی از لابه لای حرف هایم احساسم را استخراج کنی؟! یادت هست در آن روز بارانی با من نیامدی و گفتی با خط میروم و بعد پیام زدی که: مینا تو رفتی و منو تنها گذاشتی؟! یادت هست آن روز که به کلاس نیامدی و گفتی دیشب یک مردِ غریبه آمده بود روی بالکن خانه مان؟! فقط میخواهم بدانم چند بار لبخند به لبانت نشست وقتی سر پیچ اتوبوس هایمان از کنار هم رد شد؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

لبخندت کو؟!

تو که هی نفس نفس می کنی و چپ و راست بوس کوچولو میفرستی و لب هایت را ورمیچینی... گوش کن... با تو هستم... تو که هی یا کیفت را از من میخواهی یا خودکارت را.... وقتی دوتایی با هم می رویم و سوار سرویس های دانشگاه می شویم.... چیزهایی را که من می بینم را میبینی؟! لبخند هایی که راننده های اتوبوسمان وقتی به دانشگاه پیام نور می رسند تا دانشجوها را سوار کنند را میبینی؟! میبینی سرِ آن پیچ چگونه همه شان با هم پروانه وار دور می زنند؟! میبینی چطور هم زمان حرکت می کنند و پشت سر هم میرانند؟! رفاقت های لوتیِ راننده ها را حس میکنی؟! مخصوصا همانی که به میدان آزادی میرود و من خرابِ تیپش هستم؟! میدانی کدام را می گویم؟! همانی که وقتی می بینیمش دوتایی به صورت هم نگاه می کنیم و می خندیم؟!   آیا می دانی من چند بار از شیشه به تو نگاه کردم و تو داشتی از پنجره به بیرون نگاه میکردی؟! خبر داری امروز صبح چقدر در ایستگاه منتظرت بودم و تو نیامدی و رفتی و هیچ نگفتم؟! بگو ببینم چند بار سعی کردی از لابه لای حرف هایم احساسم را استخراج کنی؟! یادت هست در آن روز بارانی با من نیامدی و گفتی با خط میروم و بعد پیام زدی که: مینا تو رفتی و منو تنها گذاشتی؟! یادت هست آن روز که به کلاس نیامدی و گفتی دیشب یک مردِ غریبه آمده بود روی بالکن خانه مان؟! فقط میخواهم بدانم چند بار لبخند به لبانت نشست وقتی سر پیچ اتوبوس هایمان از کنار هم رد شد؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

اقیانوسیه ی من....

چقدر هم به خود می بالیدم وقتی که ناخن اشاره ام را محکم می زدم وسط پیشانی ام و ادا در می آوردم که مثلا من دارم زور می زنم تا از اقیانوسِ شعرهای در مغزم دریایی را برگیرم و بر روی کاغذِ آ چارِ سفیدم بریزم...و تازه چقدر هم به بغل دستی ام سرکوفت می زدم که:ینی تو واقعا یه بیت شعر نداری تو اون مغزِ پوکت؟! حال.. اکنون... در حال حاضر.... در خانه.... روی مبل لم داده ام... و دارم به اقیانوسم نگاه می کنم که چقدرررررررررر با شکوه است....!!!! لا مصب باید صورتش را گرفت و ماچش کرد....!!! پ.ن:به قول بیهقی:در همه کارها ناتمامیم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

اقیانوسیه ی من....

چقدر هم به خود می بالیدم وقتی که ناخن اشاره ام را محکم می زدم وسط پیشانی ام و ادا در می آوردم که مثلا من دارم زور می زنم تا از اقیانوسِ شعرهای در مغزم دریایی را برگیرم و بر روی کاغذِ آ چارِ سفیدم بریزم...و تازه چقدر هم به بغل دستی ام سرکوفت می زدم که:ینی تو واقعا یه بیت شعر نداری تو اون مغزِ پوکت؟! حال.. اکنون... در حال حاضر.... در خانه.... روی مبل لم داده ام... و دارم به اقیانوسم نگاه می کنم که چقدرررررررررر با شکوه است....!!!! لا مصب باید صورتش را گرفت و ماچش کرد....!!! پ.ن:به قول بیهقی:در همه کارها ناتمامیم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

عظمت منطق را دریاب

زمانی که بتوانی احساساتت را در مشتت بگیری و منطق را بر عقلت مقدم بشماری... زمین....زیرِ سلطه ی توست....!!!!  حکم بران بر جهان و بتازان با غرور....!!! دمی با احساسات نشستن آدمی را به چاه فاضلاب هم می کشاند....!!! زمانی که منطق بر دنیایت استوار باشد اصلش پوستت روشن است....!!!! می توانی بدون ضد آفتاب گام نهی در قعرِ آفتاب و خورشید را سایه کنی بر سرت....!!!! منطق را باید بوسه زد و احساسات را دست مایه ی رنج.... هر دردی که می کشیم تاوان پس زدن منطقمان است....!!! بعد از خدا با منطق باش و پادشاهی کن....!!! زمین....زیر سلطه ی توست....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا

عظمت منطق را دریاب

زمانی که بتوانی احساساتت را در مشتت بگیری و منطق را بر عقلت مقدم بشماری... زمین....زیرِ سلطه ی توست....!!!!  حکم بران بر جهان و بتازان با غرور....!!! دمی با احساسات نشستن آدمی را به چاه فاضلاب هم می کشاند....!!! زمانی که منطق بر دنیایت استوار باشد اصلش پوستت روشن است....!!!! می توانی بدون ضد آفتاب گام نهی در قعرِ آفتاب و خورشید را سایه کنی بر سرت....!!!! منطق را باید بوسه زد و احساسات را دست مایه ی رنج.... هر دردی که می کشیم تاوان پس زدن منطقمان است....!!! بعد از خدا با منطق باش و پادشاهی کن....!!! زمین....زیر سلطه ی توست....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مینا